جستجو در مقالات منتشر شده



داود محمدرضائی، باقر امیری‌مجازی، محمدعلی نعمت اللهی،
دوره ۷، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده

اهداف: دامنه وسیعی از ترکیبات شیمیایی برهم زننده اندوکراینی می‌توانند منجر به تغییر متیلاسیون DNA شوند. فیتواستروژن‌ها به‌عنوان ترکیبات استروژنی ضعیف می‌توانند بر عملکرد تولیدمثلی یا ساختار سیستم غدد درون‌ریز آبزیان تاثیرگذار باشند.
مواد و روش‌ها: به‌منظور بررسی اثرات اپی‌ژنتیکی جنیستئین و بتاسیتوسترول بر متیلاسیون DNA، ۴۹ عدد مولد ماده ماهی سفید به‌مدت ۲۱ روز و همچنین تخم لقاح‌یافته ماهی سفید تا زمان تفریخ، در معرض سه سطح جنیستئین و سه سطح بتاسیتوسترول با غلظت‌های ۱۰، ۵۰ و ۵۰۰نانوگرم بر لیتر قرار گرفتند. از بافت‌های تخمدان و کبد ماهیان مولد و نیز لاروهای تازه تفریخ‌شده در پایان آزمایش نمونه‌برداری و DNA آنها جداسازی شد. در این مطالعه به‌منظور بررسی متیلاسیون در هر یک از بافت‌ها از تکنیک MSAP استفاده شد.
یافته‌ها: بالاترین نرخ متیلاسیون DNA در بافت کبد و در ماهیان در معرض بتاسیتوسترول مشاهده شد. در تخمدان و جنین ماهیان نیز حضور هر دو ترکیب در محیط آبی در مقایسه با شاهد توانست بر الگوی متیلاسیون DNA تاثیرگذار باشد. بررسی نتایج نشان می‌دهد که متیلاسیون کل ژنوم در پاسخ به حضور هر دو ترکیب در محیط آزمایش در بافت‌های کبد، تخمدان و جنین تغییر می‌نماید.
نتیجه‌گیری: الگوی تغییر متیلاسیون بسته به نوع بافت و ترکیب فیتواستروژنی متفاوت است. بنابراین جنیستئین و بتاسیتوسترول قادر به تغییر شاخص‌های مولکولی در مولدین و جنین هستند. بنابراین حضور این ترکیبات با غلظت‌های ذکرشده در رودخانه‌های منتهی به دریای خزر می‌تواند در درازمدت بر عملکرد تولیدمثلی ماهی سفید تاثیر منفی داشته باشد.

محمد خلیل پذیر، سید احمد قاسمی، مریم میر بخش،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۲-۱۴۰۰ )
چکیده

هدف از انجام این مطالعه شناسایی جمعیت‌های مختلف مولدین میگوی سفید غربی پرورشی (Litopenaeus vannamei) و تأثیر آمیزش‌های خویشاوندی و غیر خویشاوندی بر روی شاخص‌های ژنتیکی و ضریب هم‌خونی نتاج حاصل از آنها در نسل دوم بود. با توجه به منشاء مولدین نگهداری شده در مراکز تکثیر استان بوشهر با استفاده از روش ریزماهوراه‌ای، پس از شناسایی جمعیت‌های مختلف از میان سه ذخیره مولوکائی، های‌هلث و هیبرید در نسل اول، شاخص‌های ژنتیکی نتاج حاصل از آمیزش‌های درون و برون گروهی آنها در نسل‌های دوم بررسی شد. نتایج نشان داد که میزان تنوع ژنیتکی در ذخیره‌های مولوکائی و های‌هلث (۰۹/۰±۴۶/۰ و ۰۷/۰±۵۰/۰) بیشتر از ذخیره هیبرید (۰۶/۰±۳۸/۰) می‌باشد. میزان ضریب‌ هم‌خونی ذخیره‌های مولوکائی، های‌هلث و هیبرید به ترتیب ۱۴/۰، ۳۱/۰ و ۴۱/۰ بود. لیکن به دلیل فاصله ژنتیکی کم میگوهای ذخیره هیبرید و مولوکائی پس از ادغام ‌آنها با همدیگر دو جمعیت‌ مولوکائی، های‌هلث به عنوان مولدین نسل اول معرفی شدند. در نسل دوم علیرغم بیشتر بودن میزان تنوع ژنتیکی در نتاج حاصل از آمیز‌ش‌های برون گروهی مولوکائی×های‌هلث (۱۲/۰±۴۷/۰) و های‌هلث×مولوکائی (۰۸/۰±۳۹/۰) نسبت به نتاج آمیزش‌های درون گروهی مولوکائی×مولوکائی (۰۴/۰±۱۹/۰) و های‌هلث×های‌هلث (۰۳/۰±۱۱/۰) این مقادیر در مقایسه با نسل اول کاهش یافته بود. کمترین و بیشترین میزان ضریب هم‌خونی به ترتیب مربوط به نتاج مولوکائی×های‌هلث (۱۸/۰±۲۶۸/۰) و مولوکائی×مولوکائی (۱۴۵/۰±۸۵۳/۰) بود. با توجه به نتایج بدست آمده می‌توان عنوان نمود که عدم اطلاع از شاخص‌های ژنتیکی مولدین و آمیزش‌های صورت گرفته میان افراد خویشاند عوامل اصلی کاهش شاخص‌های ژنتیکی و پسروی ژنتیکی ناشی از افزایش ضریب هم‌خونی در نسل‌های بعدی می‌باشند.
رویا بختیار، سیدرضا میرائی آشتیانی، اردشیر نجاتی جوارمی، محمدحسین مرادی، پائولینو مارتینز،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده

این مطالعه با هدف بررسی مقایسه­ای خصوصیات ریخت­شناسی ماهیان مولد کپور معمولی وحشی (دریایی) و  پرورشی انجام شد. به این منظور، در مجموع ۷۰ نمونه ماهی که شامل ۲۵ نمونه ماهی کپور معمولی وحشی از از صیدگاه بندر ترکمن و ۴۵ نمونه ماهی کپور معمولی پرورشی از مرکز تکثیر سیلورکارپ (خوشحال) در استان گیلان، جمع­آوری شدند. داده­های ریخت­سنجی با استفاده از فرمول  Elliottاستاندارد شدند و سپس از آزمون­های تجزیه به مؤلفه­های اصلی (PCA)و آنالیز تابع متمایزکننده (DFA) استفاده شد. جهت بررسی معنی­داری تفاوت بین صفات در دو جمعیت نیز از آزمون t استفاده شد. نتایج حاصل نشان داد دو جمعیت ماهیان مولد وحشی و پرورشی با استفاده از PCA به طور کامل از یکدیگر تفکیک می­شوند و بر اساس آنالیزDFA، افراد با صحت بالا (۹۸%) به گروه­های جمعیتی خود اختصاص پیدا می­کنند. از بین ۳۳ فاصله تراس آنالیز شده، ۱۶ فاصله تفاوت معنی­داری را در بین دو جمعیت مورد­­ مطالعه نشان دادند(P<۰,۰۵). نتایج این تحقیق نشان داد که جمعیت­های مورد مطالعه را می­توان با اختلاف ریخت­شناسی به خصوص در طول باله پشتی، طول باله سینه­ای، طول باله شکمی، طول باله مخرجی، عرض باله پشتی، عرض بدن و عرض ساقه دمی، فاصله بین باله سینه­ای و شکمی، طول پیش باله پشتی و طول پیش باله مخرجی از هم متمایز کرد. در مجموع نتایج نشان داد که از نظر خصوصیات ریخت­شناسی، جمعیت ماهی کپور معمولی وحشی (دریایی) و پرورشی به طور معنی­داری از همدیگر متمایز شده­اند.
 

محمد لاریجانی، رویا بختیار، مهرنوش نوروزی، رها فدایی،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۶-۱۴۰۲ )
چکیده

این مطالعه به منظور تعیین شناسه (Barcoding)با استفاده از ژن سیتوکروم اکسیداز ماهی کپور­معمولی، بین سه استان گلستان، مازندران و گیلان (به ترتیب در مناطق گمیشان، تجن و کیاشهر) در سال۱۳۹۰ انجام شده است. نتایج حاصل از تعیین توالی۳۰ نمونه باله دمی گونه کپور دریایی سواحل جنوبی خزر نشان داد که تمامی نمونه­ها از یک گونه بوده و فاصله ژنتیکی آنها حداقل به ۲ درصد نمی­رسد. بنابراین همه نمونه­های کپور سه استان از یک گونه می­باشند و از یک نوع بارکد برخوردار می­با­شند. در بررسی فاصله نوکلئوتیدی و هاپلوتیپی، منطقه گمیشان به ترتیب، ۷۵۰۰۰/۱۰ ، ۱ و منطقه کیاشهر به ترتیب، ۲۰۰۰/۳ و ۹۳۳۳/۰ بدست آمد. در بررسی تنوع نوکلئوتیدی بین دو منطقه ۰۱۹۷۸/۰ و میانگین اختلاف نوکلئوتیدی ۱۸۷/۱۲ بدست آمد. تنوع هاپلوتیپی در منطقه گمیشان  ۰۹۵/۳۸ و در منطقه کیاشهر ۸۰۹/۲۳ درصد محاسبه شد. از مجموع ۱۳ هاپلوتیپ، منطقه گمیشان با ۸هاپلوتیپ (۵۳/۶۱ درصد) و منطقه کیاشهر با ۵ هاپلوتیپ (۴۶/۳۸ درصد) از کمترین مقدار هاپلوتیپ برخوردار بودند. نتایج این بررسی نشان می­دهد که بین نمونه­های کپور دریایی دو منطقه گمیشان و کیاشهر از نظر تنوع نوکلئوتیدی و هاپلوتیپی اختلاف معنی داری وجود دارد (p<۰,۰۵).

صفحه ۱ از ۱