۱۰ نتیجه برای کاویانی راد
دوره ۱، شماره ۲ - ( بهار ۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: جغرافیای انتخابات بهعنوان یکی از پویاترین و دیرپاترین گرایشهای جغرافیای سیاسی، بیش از دیگر گرایشها با افتوخیز همراه بوده است. هستیشناسی عینی پدیده رای و توزیع فضایی آرا، این گرایش را در پیوند با رویکرد فضایی قرار داده، بهگونهای که درصد بالایی از آثار موجود در گستره جغرافیای انتخابات براساس چنین دیدگاهی نوشته شدهاند. با افت دیدگاه اثباتگرایی، آثار جغرافیای انتخابات نیز رو به کاستی نهادند. چیرگی پژوهشهای توصیفی، مصداقی و کاربردی فاقد بنیان نظری و فلسفی محکم بر نوشتههای بنیادی و نظری، بزرگترین کاستی امروزین جغرافیای انتخابات در سطح بینالملل و نیز در ایران است. هدف پژوهش حاضر که از نوع تحقیقات بنیادی نظری است، تبیین رویکردهای غالب نظری در جغرافیای انتخابات بود.
نتیجهگیری: جغرافیای انتخابات را میتوان در قالب پنج رویکرد نظری واکاوی کرد. رویکرد نخست، رویکرد سنتی است که در قالب مکتب ناحیهای و روابط انسان- محیط به واکاوی الگوهای فضایی رایدهی میپردازد. رویکرد دوم، رویکرد فضایی- رفتاری است که بر پایه مکتب فضایی به بررسی رفتار رایدهی براساس اندازهگیری و تحلیل متغیرهای فضایی کلیدی میپردازد. رویکرد سوم، رویکرد رادیکال است که براساس مکتب جغرافیای رادیکال به مفصلبندی نظری و آشکارکردن مکانیزمهایی میپردازد که به فرآیندهای انتخاباتی شکل میدهند. رویکرد چهارم، رویکرد مکانمحور است که براساس مکتب جغرافیای انسانگرا و نظریه ساختاربندی به بررسی تاثیر متن و زمینه جغرافیایی- تاریخی بر رفتار انتخاباتی میپردازد و رویکرد پنجم، رویکرد انتقادی است که براساس مکاتبی مانند فمینیسم، پساساختارگرایی و پستمدرنیسم به نقد رویکردهای موجود به مطالعه جغرافیای انتخابات و ارایه خوانشهای جایگزین از جغرافیای انتخابات میپردازند.
دوره ۱، شماره ۳ - ( تابستان ۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: مکان، کانون علم جغرافیا و هویت، تجلی فرهنگ در مکان است. افراد به فراخور تعلق به مکانهای متفاوت کنش، منش و گرایشهای گوناگونی دارند. انتخابات پارلمانی به عنوان یک رخداد سیاسی نقش موثری در بازنمایی هویتهای مکانی رایدهندگان دارد. ایران نیز برخاسته از موقعیت جغرافیاییاش طی تاریخ، تنوع گستردهای در هویتهای مکانی داشته که در این میان، انتخابات مجلس شورای اسلامی در آشکارسازی این تنوع هویت و بهتبع آن تنوع الگوهای فضایی رای نقش داشته است. مقاله حاضر که ماهیتی توصیفی- تحلیلی دارد بر این فرضیه استوار است که هویتهای مکانی ناشی از تنوع گویش و احساس طردشدگی ناشی از بعد مسافت بر الگوهای فضای رای در قالب ناهمگونی آرا، سرشکنشدن آرا و مناسبات تعارضآمیز مکانی در بخش میمند در کلیت حوزه انتخابیه فیروزآباد تاثیر گذارده است. روش گردآوری اطلاعات، کتابخانهای (استفاده از کتب و نشریات) و میدانی (پرسشنامه) بود.
نتیجهگیری: تعارضهای مکانی و بعد مسافت از هسته مرکزی بخش (میمند) به ناهمگونی آرا، سرشکنشدن آرا و پراکندگی آرا انجامیده که این الگوی فضایی رای کاهش میزان تاثیرگذاری میمند در نتایج کلی حوزه انتخابیه را در پی داشته است.
دوره ۲، شماره ۱ - ( زمستان ۱۳۹۸ )
چکیده
رخداد خشکسالیهای پیاپی و تغییر الگوی بارش در چند دهه گذشته بهویژه در کشورها و مناطق واقع بر نوار بیابانی کره زمین از بازتابها و نمودهای تغییر اقلیم به شمار میروند. وضعیتی که بهواسطه کاهش بارش و کمآبی؛امنیت، ثبات و توسعه در بسیاری از مناطق را تهدید میکند. کشور ما نیز با نگرش به موقعیت جغرافیاییاش طی یک و نیم دهه اخیر به شدت متأثر از این رویدادها و دگرگونیها بوده است. جنوب شرق ایران با مرکزیت(استان سیستان و بلوچستان)که منطقهای کمبارش است طی این بازه زمانی بهواسطه دگرگونیهای اقلیمی و خشکسالیهای پیاپی از این پدیده تاثیر پذیرفته تا جاییکه به یکی استانهای مهاجرفرست کشور مبدل شده است. رخدادی که خود زمینه مسائل و چالش امنیتی نوپدید به ویژه در نواحی مرزی شده است.
دوره ۴، شماره ۲ - ( بهار ۱۴۰۱ ۱۴۰۱ )
چکیده
موقعیت جغرافیایی عراق بهگونهای است که بسیاری از رودهای فصلی و دائمی کشورهای پیرامونی به این کشور سرازیر میشوند. عراق خود فاقد منابع آبی پایدار کافی برای رفع نیازمندیهای توسعهای و زیرساختی است. از اینرو، آینده امنیت و توسعه عراق به رویکرد هیدروپلیتیک کشورهای پیرامونی وابسته است. طی یک و نیم دهه گذشته نیز ایران در قالب طرح ساماندهی و توسعه منابع آب و خاک غرب کشور به مهار آبهای خروجی از مرزهای غربی کشور پرداخته است که بازتاب آن از حجم آب ورودی به عراق کاسته، موضوعی که مورد پیگیری مقامات ملی و محلی این کشور بوده است. مقاله حاضر ماهیتی کاربردی دارد، روششناسی حاکم بر متن توصیفی- تحلیلی و روش تئوری بنیان داده استفاده شده و دروندادهای مورد نیاز آن به روش کتابخانهای و بهرهگیری از نظریه داده بنیاد گرداوری شده و بر این فرضیه استوار است که هیدروپلیتیک در جهتدهی به سیاست خارجی عراق در تعامل با ج.ا.ایران بازتاب بیشتری خواهد یافت. نتیجه پژوهش نشان داد با نگرش به محدودیت فزاینده منابع آبی، افزایش مصرف آب و کاهش آب ورودی رودهای مرزی ایران به عراق که با تهدید بخشی از امنیت آبی و غذایی این کشور همراه است. از این پس، هیدروپلیتیک در قالب تنش در جهتدهی به سیاست خارجی عراق در تعامل با ج.ا.ایران بازتاب بیشتری خواهد داشت.
دوره ۴، شماره ۴ - ( پاییز ۱۴۰۱ )
چکیده
واکاوی وضعیت منابع آب ایران گویای آن است چالشهای هیدروپلیتیک از مقیاس ملی به مقیاس فروملی (در سطح حوضه آبریز) کشیده شده و تعارض منافع بهرهبرداران تضاد رویکرد کارگزاران به ویژه در هنگامههای خشکسالی را در پی داشته است. در این میان، حوضه آبریز کرخه در خوزستان در پاییندست به جریان رود کشکان در استان لرستان وابسته است. بیشینه جمعیت استان لرستان و بیشینه شهرستان دلفان در این استان که رود کشکان در آنجا جاری است کشاورزی پایه است. از این رو، بهرهگیری از رود کشکان و جلوگیری از بروز سیلاب، ساخت سد گاوشمار روی این رود را گریزناپذیر کرده است. بازتابهای ساخت این سد کاهش حجم آب ورودی به شهرستانهای پایین دست سد و نیز حوضه آبریز کرخه در خوزستان بهویژه در هنگامههای خشکسالی را در پی دارد. ساخت این سد به تعارض منافع کنشگران و پیدایش چالشهای هیدروپلیتیک در مقیاس فروملی انجامیده است. مقاله حاضر کاربردی است و روششناسی حاکم بر متن ماهیت تبیینی- تحلیلی دارد. دادهها و اطلاعات مورد نیاز پژوهش به روش کتابخانهای و میدانی (مصاحبه) گرداوری شده، بر این فرضیه استوار است که ساخت سد گاوشمار روی رودخانه کشکان در شهرستان دلفان (لرستان) در مقیاس درون و برون استانی به تنش هیدروپلیتیک و در مقیاس ملی به همکاری هیدروپلیتیک کنشگران سیاسی- فضایی انجامیده است. نتیجه تحقیق نشان داد با ساخت سد گاوشمار مناسبات هیدروپلیتیک در مقیاس درون استانی (لرستان) و فرااستانی دو استان خوزستان و لرستان را به هماوردی و تنش هیدروپلیتیک کشانده و با ورود مسئولان مقیاس ملی به مسئله با نظرداشتن منافع ملی به همکاری هیدروپلیتیک در این مقیاس انجامیده که بازتاب فضایی آن در شکل سازگارسازی این منافع متعارض به کاهش بلندای سد و حجم آب ذخیره شده پشت سد نمود یافته است.
دوره ۵، شماره ۲ - ( بهار ۱۴۰۲ )
چکیده
خاستگاه آرا در انتخابات مجلس شورای اسلامی گوناگونی بالایی دارد. در بسیاری از حوزههای انتخابیه کشور الگویی توزیع فضایی آرا تابع گرایشها و علائق محلی رایدهندگان است. مشخصهای که معمولا در حوزههای انتخابیه مراکز استانی کمتر رخ میدهد و بیشتر تابع فرایندهای سطح کلان و مقیاس ملی هستند. در این دست حوزهها بین گرایش منتخب ریاست جمهوری و گرایش نمایندگان به مجلس راهیافته هماهنگی دیده میشود. حوزه انتخابیه اراک، کمیجان و خنداب از ان دست حوزههایی که خاستگاه آرا نمایندگان هماهنگی بالایی با روندهای سطح ملی دارد. مقاله حاضر بر این فرضیه استوار است که این گرایش سیاسی رئیسجمهوری برگزیده و کلانروندهای ملی است که به گرایش سیاسی منتخبان مردم در مجلس شورای اسلامی جهت و معنا میدهد. دروندادهای (دادهها و اطلاعات) مورد نیاز پژوهش به روش کتابخانهای گرداوری شده و روش شناسی حاکم بر متن ماهیت توصیفی- تحلیلی دارد. نتیجه پژوهش نشان داد که احزاب و جریانهای سیاسی متاثر از تعاملی که با کلانروندهای پایتخت و مقیاس ملی دارند به نتیجه انتخابات و گرایش سیاسی منتخبان حوزههای انتخابیه اراک، کمیجان و خنداب جهت و معنا میدهند.
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۱ )
چکیده
مکان به عنوان کانون علم جغرافیا، مفهومی درآمیخته با فرآیندهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و بُنمایههای طبیعی است که گوناگونی و درهمتنیدگی بلندمدت آنها در جهتدهی و معنابخشی به کوشش و منش انسانهای ساکن در آن نقش بنیادی داشته است. برهمکُنشی مکان و هویت انسانهای ساکن در آن از دیرباز کانون توجه جغرافیدانان در قالب مفاهیمی مانند جبر جغرافیایی (محیطی)، ادراک محیطی، جغرافیای رفتاری و ... بوده است. طی چند دههی اخیر، برخاسته از تهدیدات ناشی از کشمکشهای هویتی و کوشش برای پاسداشتِ همبستگی ملی و پیوستگی سرزمینی، مفاهیمی همانند هویت مکانی، حس و تعلق مکانی در فرآیند همگرایی ملی و نمادسازیهای مکانیِ واحدهای سیاسی، توجه روزافزونی به خود جلب کردهاند. نوشتار حاضر با رویکردی تبیینی، سویههای مختلف پیوستگی و درهمتنیدگی مکان و هویت را در روند و همگرایی ملی مورد بررسی قرار داده است.
دوره ۱۷، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۲ )
چکیده
قلمرو و قلمرومندی بنیاد فلسفه جغرافیای سیاسی هستند. قلمرو به عنوان نمود عینی و فضاییِ برخاسته از حق طبیعی مالکیت و اصل میل به بقاء به رفتار قلمروخواهانه انسان جهت و معنا داده به گونه¬ای که تفسیر کنش و منش انسان عمدتاً تابعی از خصیصه قلمرومندی بوده¬ است. درون¬مایه بسیاری از مفاهیم جغرافی سیاسی آگاهانه یا ناآگاهانه در پیوند با چنین ویژگی¬هایی تعریف و عملیاتی شده است. گستره قلمرو، الزاماً تابع مرزهای سیاسی نیست بلکه به فراخور دامنه آگاهی، کنشگری، تصمیم¬سازی و نقش-آفرینی انسان و گروه¬های انسانی شناوراست.داده¬ها و یافته¬های مقاله حاضر که ماهیتی بنیادی دارد به روش کتابخانه¬ای گرد آوری شده است. نتیجه پژوهش گویای آن است که دست کم از دهه ۱۹۷۰ به بعد با جهان شدن فناوری و مردم¬سالاری ابعاد ذهنی و محتوایی کنشگری انسان در ابعاد مشاهده ناپذیر اما فضاساز اهمیت بیشتر یافته¬اند که در آینده هم ابعاد بیشتری از قلمرو را بازنمایی خواهند کرد.
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۵ )
چکیده
نظریه و روش اکولوژی به سبب برخورداری از نگرش کلنگر، زمینه مناسبی برای واکاوی تعامل انسان و طبیعت فراهم میکند. جغرافیا نیز به مثابه دانش بررسی تعامل انسان و طبیعت، اینهمانی۱[۱]زیادی با اکولوژی دارد و میتواند سویههای معنایی، ساختاری و کارکردی آن را مشخص کند. نظریه پساساختارگرایی که بر مفاهیمی چون رابطهگرایی، تکثر، تفاوت، «دیگری»، اهمیت فزاینده به «طبیعت» و اهمیت «قدرت- سیاست» پای میفشارد، اشتراکات فراوانی با مفهوم اکولوژی دارد، تا به اندازهایی که اکولوژی را باید کانون پساساختارگرایی دانست. بر پایه مفهوم پساساختارگرایانه از اکولوژی، میتوان به اینهمانی گستردهای میان اکولوژی سیاسی و جغرافیای سیاسی دست یافت. پژوهش پیشرو که ماهیتی بنیادی دارد با بهرهگیری از روش کتابخانهای به تبیین نسبت اکولوژی و دموکراسی در نظریه پساساختارگرایی و کاربست آن در جغرافیا میپردازد. نتایج بهدستآمده از این پژوهش، نشان داد که اکولوژی را میتوان از نظر ساختاری به سه دسته «ذهنی، محیطی و سیاسی» دستهبندی کرد، که «اکولوژی سیاسی» به مثابه حلقه پیوند تمام ساختارهای اکولوژیک به شمار میآید. بر بنیاد نظریه پساساختارگرایی، «اکولوژی سیاسی» یا «اکوپلیتیک» میتواند زمینههای نوعی از دموکراسی را تقویت کند که با عنوان «ژئودموکراسی» یا «اکودموکراسی» از آن یاد میشود. از اینرو در تعریف انسان از دیدگاه جغرافیا میتوان بیان کرد که «انسان جغرافیایی، موجودی اکولوژیک است که بر پایه اکودموکراسی، به شناخت و مدیریت قلمروهای انسان- طبیعت میپردازد».
دوره ۲۷، شماره ۱ - ( بهار ۱۴۰۲ )
چکیده
پیامدهای اجتماعی و سیاسی برخاسته از فروسایی محیطی، محیط زیست را در کانون مباحث سدۀ بیست و یکم قرار داده است، به گونه ای که ناامنی بومشناسی و نابودی بنمایه های زیستکره بهعنوان بخشی از تهدیدهای غیرسنتی با جستار امنیت انسانی پیوند استواری یافته است. شهرستان تربت جام طی چند دهۀ گذشته درگیر یک رشته مسائل زیستمحیطی بوده است. مقالۀ حاضر به تبیین سناریوهای محتمل فراروی محیط زیست این شهرستان می پردازد. روششناسی حاکم بر پژوهش، توصیفی ـ تحلیلی است. درونداده های مورد نیاز با روش کتابخانه ای و میدانی گردآوری و با بهره گیری از نرمافزارهای Micmac وScenario Wizard و مدل FARAS مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان داد که از شانزده وضعیت احتمالی مربوط به چهار سناریو با سازگاری قوی، وضعیتهایی که مناسبات فراروی آیندۀ محیط زیستِ شهرستان تربت جام را نامطلوب (در آستانۀ بحران و بحرانی) بیان میکنند، بیشترین وضعیتهای احتمالی ممکن را دربر میگیرند. بر این پایه، راهبرد مدیریت پایدار تخصیص منابع کنونی و آیندۀ زیستمحیطی در وضعیت در آستانۀ بحران و راهبرد تعدیل قوانین و دیدگاههای کنونی نسبت به محیط زیست و بنیادهای زیستمحیطی در سطح کشور و متناسب با آن در سطح شهرستان تربت جام در وضعیت بحرانی، مناسبترین راهبردها شناخته شد.