۷۷ نتیجه برای ایمنی
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده
پیادهراه ها قسمتی از فضای شهریاند که به دلایل ویژه، عمدتاً به خاطر دارا بودن برخی پتانسیلهای خاص و در تمام یا بخشی از ساعات شبانه روز کاملاً بر روی حرکت سواره بسته شده و به طور کامل به حرکت عابران پیاده اختصاص مییابند. امروزه با غلبه تدریجی حرکت سواره بر پیاده، دو کیفیت مهم فضای شهری یعنی ایمنی و سرزندگی با چالش های جدی مواجه شده است. پیاده راه های تجاری به عنوان یکی از مهم ترین فضاهای شهری میتوانند نقش مهمی را در اصلاح ساختار شهری به نفع حرکت پیاده ایفا و ارتباط موثری میان فعالیت خرید، ایمنی و سرزندگی ایجاد کنند. هدف از انجام این پژوهش، بررسی امکان تبدیل خیابان ستارخان(حدفاصل فلکه اول و دوم صادقیه) به یک محور پیاده تجاری به منظور ایجاد سرزندگی و ایمنی بیشتر پیاده می باشد که نخست به مبانی نظری مرتبط با پیاده راه سازی و سرزندگی پرداخته، سپس با استفاده از مطالعات میدانی و مشاهده مستقیم و غیرمستقیم (پرسشنامه)، وضعیت سرزندگی و ایمنی این خیابان بررسی شده و با استفاده از روش مقایسه تطبیقی و باتکیه برمدل تجربه شده در خیابان تربیت تبریز، امکان سنجی پیاده راه سازی این خیابان صورت گرفته و الگوهایی برای طراحی این خیابان تجاری ارائه گردیده است. با توجه به ارزیابی های انجام شده به نظر می رسد که این اقدام از نظر تاثیرات اجتماعی، فرهنگی توجیه پذیری لازم را داشته باشد.
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
موضوع این مقاله، مطالعه عوامل و معیارهای مطلوبیت خیابان شهری و توقعات موردنظر شهروندان از آناست. مسئله تحقیق ناظر به عدم شناخت دقیق مولفههای مطلوبیت خیابان شهری در سکانسهای مختلف آناست. گزاره نظری پژوهش ایناست که وجود کیفیت در مولفههای کالبدی، فضایی، معنایی-نمادین و فعالیتی- اجتماعی منجر به ایجاد سرزندگی، خاطرهانگیزی، ایمنی و انعطافپذیری بهعنوان ابعاد توقعات شهروندان از خیابان شهری میشوند. روش تحقیق مقاله شامل روشهای توصیفی تحلیلی و پیمایش میباشد. شیوه گردآوری داده ها مصاحبه با ابزار پرسشنامه باز و نیمه ساختار یافته است. جامعه آماری شهروندان سه سکانس از خیابان ولیعصرعج میباشد.
نتایج تحقیق نشان دهنده این است که سرزندگی، خاطره انگیزی نقش بسزایی در برآورده شدن توقعات شهروندان از خیابان شهری دارند. دو بعد انعطاف پذیری و ایمنی نقش کمتری از این دو بعد دیگر دارند. نزدیک بودن میزان اهمیت چهار مولفه منجر به مطلوبیت بیشتر میشود. برای مطلوبیت خیابان شهری، نقش مولفههای کالبدی، فضایی، معنایی و فعالیتی با توجه به ماهیت سکانس خیابان بسیار متفاوت است ولی موثربودن هر چهار مولفه در ایجاد مطلوبیت و ساختن شخصیت منحصر بفرد خیابان بسیار حائز اهمیت است. مولفههای کالبدی و فضایی به سرزندگی و ایمنی بیشتر و مولفههای معنایی و فعالیتی به خاطرهانگیزی و انعطافپذیری بیشتر منجر میشوند.
مهرانگیز انتظار یزدی، مهدی سلطانی، رحیم میرزایی، هومن رجبی اسلامی،
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۳ )
چکیده
In this study, ۱۰۰ fish (Astronotusocellatus) with density of ۸ to ۱۲ fish per aquarium distributed to four treatments (Control, ۰/۲۵%, ۰/۵% and %۱ Macrogard) the experiment lasted forsix weeks. In this experiment it was observed that the number of white blood cells, especially neutrophils and serum the lysozyme level in fish fed with different levels Macrogard were significantly increased compared to the control group (p<۰/۰۵). Most changes in the white blood cell count was observed in fourth week of feeding for all Macrogard levels. This material affects the immune system of Astronotusocellatus, and we can say that the all levels Macrogard were safe. They are most effective when the fish are fed for ۴ weeks with diets containing Macrogard
فاطمه مصلحی، مسعود ستاری، مجیدرضا خوش خلق، علیرضا شناور ماسوله، علیرضا عباسعلی زاده،
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۳ )
چکیده
تأثیر پروبیوتیک پدیوکوکوس پنتوساسئوس(Pediococcus pentosaceus) بر عوامل رشد و ایمنی تاسماهی سیبری (Acipenser baerii) با وزن متوسط ۰/۰۱±۱۴۳ گرم بررسی شد. تعداد ۱۸۰ ماهی بهصورت کاملاً تصادفی در ۱۲ وان فایبرگلاس ( ۱۵ ماهی در هر وان) توزیع و با چهار تیمار غذایی حاوی ۱۰۷، ۱۰۸، ۱۰۹ سلول پروبیوتیک در هر گرم جیره و تیمار شاهد فاقد پروبیوتیک در سه تکرار به مدت ۸ هفته تغذیه شدند. بهبود معناداری در شاخصهای ضریب تبدیل غذایی (FCR)، نرخ کارایی پروتئین (PER)، رشد ویژه (SGR) و درصد افزایش وزن بدن (BWI) درگروههای تغذیه شده با تیمار پروبیوتیک نسبت به گروه شاهد مشاهده شد. نتایج بیانگر بهبود چشمگیر در شاخصهای لایزوزیم، فعالیت آلترناتیوکمپلمان و ایمنوگلوبولینM ماهیان تغذیه شده با پروبیوتیک نسبت به گروه شاهد بود. بهترین نتایج از بررسی عوامل ایمنی در گروه تغذیه شده از جیره حاوی۱۰۹ سلول باکتریایی مشاهده شد.
میلاد عادل، رضا صفری، سکینه یگانه، شراره احمدوند، شیدا احمدوند،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده
تاثیر پریبیوتیک گروبیوتیک در چهار سطح (۰، ۵/۰، ۱، ۲ درصد جیره) روی برخی شاخص های رشد، هماتولوژیک، بیوشیمیایی و ایمنی فیلماهی (Huso huso) جوان با میانگین وزنی ۸/۵±۸۲/۴۰گرم و در حوضچه های فایبرگلاس با تراکم ۲۰ عدد ماهی در هر حوضچه در ۳ تکرار بررسی شد. ماهی بهمدت ۵۶ روز با سطوح مورد نظر غذادهی شدند. در انتهای دوره، برخی شاخص های رشد محاسبه و خونگیری از ۳۶ عدد ماهی جهت سنجش شاخص های هماتولوژیک، بیوشیمیایی و ایمنی تیمارهای مختلف صورت گرفت. نتایج بیانگر تفاوت معنادار (۰۵/۰p<) بین سطوح ۲% گروبیوتیک و تیمار شاهد در میزان شاخص های رشد، درصد نوتروفیل، میزان هماتوکریت، هموگلوبین و پروتئین تام سرم بود، ولی در سایر شاخص های هماتولوژیک و بیوشیمیایی اختلاف معنیداری بین تیمارها مشاهده نشد (۰۵/۰p<). بنابراین استفاده از این مکمل خوراکی، جهت بهبود رشد و تحریک سیستم ایمنی فیلماهی توصیه می شود.
بهرام فلاحتکار، سمیه دفاعی، ایرج عفت پناه،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
تأثیر افزودن دایجستروم P.E.Pبهمیزان صفر، ۱، ۲ و ۴ درصد غذا، بر رشد و برخی شاخصهای خونی بچه فیلماهی (Huso huso) با وزن متوسط ۲۳/۰± ۵۰/۱۵۹ گرم در طی ۷۰ روز تغذیه برسی شد. تفاوت معنیداری در افزایش وزن، نرخ رشد ویژه و کارایی پروتئین در ماهی تغذیه شده با جیره غذایی حاوی ۲ درصد دایجستروم P.E.P نسبت به گروه شاهد و گروه تغذیه شده با جیره حاوی ۴ درصد مشاهده شد (۰۵/۰p<)، ولی تفاوتها در ضریب چاقی، شاخص کبدی و ضریب تبدیل غذایی در بین تیمارها معنیدار نبود (۰۵/۰p>). همچنین تفاوت معنیداری در تعداد گلبول قرمز، هماتوکریت، حجم متوسط گلبولی، هموگلوبین متوسط سلولی، غلظت متوسط هموگلوبین گلبول قرمز، لنفوسیت، مونوسیت و ائوزنوفیل مشاهده نشد (۰۵/۰p>)، ولی مقادیر گلبول سفید و نوتروفیل در تیمار ۲ درصد بهطور معنیداری بیش از سایر تیمارها بود (۰۵/۰p<). بررسی ترکیب شیمیایی لاشه تفاوت معنیداری را در مقدار پروتئین در تیمار تغذیه شده با سطح ۲ درصد دایجستروم P.E.P نسبت به تیمار شاهد نشان داد (۰۵/۰p<)، اما در میزان چربی، خاکستر و رطوبت تفاوت معنیدار نبود (۰۵/۰p>). بنابر این، دایجستروم P.E.P میتواند در سطح ۲ درصد بهعنوان مکمل غذایی در جیره فیلماهی جوان برای افزایش رشد و بهبود شاخصهای ایمنی استفاده شود.
وحید زادمجید، اسعد وزیری،
دوره ۵، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
مولدین نر و ماده ماهی قرمز بهصورت یک مرحلهای با هورمون گنادوتروپین جفتی انسانی (hCG) بهمیزان ۱/ IU hCG g/ BW و گروه شاهد فقط با سرم فیزیولوژی تزریق شدند.. پس از گذشت ۱۲ و ۲۴ ساعت از تزریق، از مولدین خونگیری شد و فاکتورهای ایمنی (IgM، IgG، C۳، (C۴، بیوشیمیایی و آنزیمی (گلوکز، اسید اوریک، اوره، کلسترول، پروتئین کل، تریگلیسرید، کلسیم، کراتینین، آلبومین، HDL، LDL، AST و ALT) اندازه گیری شد. سطح سرمی IgM در مولدین ماده در فواصل زمانی ۱۲ و ۲۴ ساعت پس از تزریق hCG نسبت به گروه شاهد، تغییر معنیداری نشان نداد (۰۵/۰> P). در صورتیکه در مولدین نر تزریق شده با hCG، سطح سرمی IgM نسبت به گروه شاهد کاهش نسبی نشان داد (۰۵/۰< P). سطح سرمی IgG و میزان کپلمان C۴ در هر دو گروه مولدین نر و ماده، با گذشت زمان از تزریق hCG، کاهش معنیداری پیدا کرد (۰۵/۰< P)، در صورتی که میزان کپلمان C۳، در هر دو گروه مولدین نر و ماده با گذشت زمان از تزریق hCG افزایش معنیداری نشان داد (۰۵/۰< P). تزریق هورمون گنادوتروپین جفتی انسانی باعث تغییر در فاکتورهای بیوشیمیایی و آنزیمی سرم خونی هر دو گروه مولدین نر و ماده گردید. نتایج نشان داد که هورمون گنادوتروپین جفتی انسانی حتی بهصورت تزریق یک مرحلهای و درفاصله زمانی کوتاه پس از تزریق بهصورت قوی از طریق تحریک سیستم ایمنی، باعث تغییر در وضعیت فیزیولوژیک مولدین نر و ماده ماهی قرمز میشود.
سارا احمدی، مهدی سلطانی، مهدی شمسایی مهرجان، هومن رجبی اسلامی، رحیم پیغان،
دوره ۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
تأثیر پروبیوتیکهای Pediococcus acidilactici و Lactococcus lactis بر نرخ بازماندگی و برخی فاکتورهای ایمنیمیگوی وانامی(L. vannamei) در یک دورهی پرورش ۳ ماهه ارزیابی گردید. تیمارها شامل تیمار شاهد، تیمار پدیوکوکوس و تیمار لاکتوکوکوس بود که پروبیوتیکها در تیمارهای پروبیوتیکی، با دوز ۱۰ به توان ۹ در جیره غذایی استفاده شد. . نتایج نشان داد که استفاده از پروبیوتیکها باعث افزایش نرخ بازماندگی گردید که بیشترین میزان در تیمار پدیوکوکوس و پس از آن لاکتوکوکوس بود (۰۵/۰P≤). بهترین عملکرد ایمنی در تیمارهای تغذیه شده با پروبیوتیکها مشاهده شد، فعالیت فنولاکسیداز، میزان پرتئین تام و گلوبولین همولنف در تیمارهای پروبیوتیکی دارای اختلاف معنیداری با تیمار شاهد بودند (۰۵/۰P≤)، در حالیکه دارای تاثیر قابل ملاحظهای بر فعالیت لیزوزیم نداشت (۰۵/۰P≥). در مجموع پروبیوتیک پدیوکوکوس بهترین عملکرد را در افزایش پاسخهای ایمنی و نرخ بازماندگی میگو نشان داد.
دوره ۶، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۵ )
چکیده
مقالۀ حاضر، پژوهشی علمی - تحلیلی است که به منظور تجزیه تحلیل و تدوین استراتژی نوآورانه برنامهریزی حفظ محیط زیست با رویکرد HSE و در قالب مطالعۀ موردی سازمان منطقه ویژه اقتصادی پارس (عسلویه) انجام گرفته است. در نخستین گام این پژوهش، عوامل کلان و کلیدی تأثیرگذار بر توسعۀ برنامه HSE تبیین و در گام بعدی عوامل استراتژیک موجود در هر زمینه با تعیین اهمیت نسبی و تعیین ارزش راهبردی آنها بر طبق الگوی پیادهسازی ماتریسهای ارزیابی عوامل خارجی و داخلی، با استفاده از تکنیک دلفی و توسط پرسشنامهای با سؤالهای بسته پاسخ (در طیف لیکرت با پنج درجه) مورد ارزیابی قرار گرفته است. به این ترتیب عوامل استراتژیک برونسازمانی و درونسازمانی رتبهبندی شده و مهمترین فرصتها، تهدیدها، نقاط قوّت و ضعفهای سازمان، در راستای توسعۀ حفاظت محیط زیست بر پایه HSE معرفی شده است. درنهایت نیز به کمک ابزار تعیین موقعیت استراتژیک و تدوین استراتژی، راهبردهایی در دو گروه عمده و خاص سازمان منطقه ویژه اقتصادی پارس (عسلویه)، تدوین و ارائه شده است. از مجموع عملکرد عوامل استراتژیک نتیجه میشود که به طور کلّی سازمان منطقه ویژه اقتصادی پتروشیمی، به لحاظ استراتژیک در موقعیت غلبۀ فرصتها بر تهدیدات و غلبۀ نقاط ضعف بر قوّتها قرار دارد. از این رو میتوان با اجرای «استراتژیهای فرصت - ضعف»، از مزیتهایی نهفته در فرصتها، در جهت جبران نقاط ضعف سازمان استفاده کرد.
سیران خانی، کورش سروی مغانلو، احمد ایمانی، ناصر آق، رضا جلیلی،
دوره ۶، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثر افزودن دیواره سلولی مخمر (Saccharomyces cerevisiae) و اسانس دارچین (Cinnamomum verum) به جیره غذایی بر برخی از فراسنجههای بیوشیمیایی خون و ایمنی بچه ماهی قزل آلای رنگین کمان (Oncorhynchus mykiss) انجام پذیرفت. با استفاده از آزمایش عاملی ۲×۲، تعداد ۲۷۶ قطعه بچه ماهی (۲۰/۱ ± ۶۷/۹ گرم) با ۴ نوع جیره غذایی (شاهد و جیرههای حاوی ۵/۱ درصد دیواره سلولی مخمر، ۱ درصد اسانس دارچین و استفاده توام از ۵/۱ درصد مخمر و ۱ درصد اسانس دارچین) به مدت ۶۰ روز پرورش داده شدند. در پایان آزمایش نرخ رشد ویژه و افزایش وزن بدن در تیمار حاوی اسانس دارچین کاهش یافت (۰۵/۰≥P)، اما ضریب تبدیل غذایی تیمارهای مختلف اختلاف معنی داری نداشت (۰۵/۰<P). شاخص کبدی تیمار حاوی ۱ درصد اسانس دارچین بیشترین مقدار بود (۰۵/۰≥P). از نظر شاخص های خونی، بیشترین تعداد گلبولهای قرمز و غلظت هموگلوبین خون در تیمار حاوی ۱ درصد اسانس مشاهده شد (۰۵/۰≥P)، درصد هماتوکریت نیز در حضور همزمان دیواره مخمر و اسانس دارچین به بالاترین سطح رسید. میزان فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز در تیمار حاوی دیواره سلولی مخمر نسبت به تیمار شاهد افزایش یافت (۰۵/۰≥P). همچنین اسانس دارچین باعث کاهش میزان فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز، آسپارتات آمینو ترانسفراز و گاما گلوتامیل ترانسفراز گردید (۰۵/۰≥P). بیشترین میزان پروتئین کل، گلبولین و لیزوزیم سرم خون نیز در تیمار حاوی ۵/۱ درصد دیواره سلولی مخمر مشاهده شد (۰۵/۰≥P). جمعبندی نتایج بیانگر این است که استفاده همزمان دیواره سلولی مخمر و اسانس دارچین در جیره غذایی باعث تقویت سیستم ایمنی بچه ماهیان قزل آلای رنگین کمان میگردد.
مهدی کاظمی، عبدالمحمد عابدیان کناری، رضا ربیعی،
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۳۹۶ )
چکیده
اهداف: سارگاسوم بووانوم، پلیکلادیا مایریکا و گرسیلاریوپسیس پرسیکا بهدلیل زیتوده قابل توجه در طبیعت و قابلیت تولید انبوه بهصورت پرورش مصنوعی، میتوانند در جیره غذایی آبزیان مورد استفاده قرار گیرند. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر ماکروجلبکهای دریایی بر عملکرد رشد و پاسخ ایمنی بچهماهی قزلآلای رنگینکمان بود.
مواد و روشها: پژوهش تجربی حاضر روی ۲۱۰ قطعه بچهماهی قزلآلای رنگینکمان که بهطور تصادفی انتخاب شده و در آزمایشگاه آبزیان دانشکده علوم دریایی دانشگاه تربیت مدرس نور در سال ۱۳۹۴ پرورش داده شدند، اجرا شد. این بچهماهیها در قالب هفت تیمار آزمایشی شامل جیره غذایی بدون ماکروجلبک دریایی (شاهد) و با جایگزینی سطوح متفاوت ۵% و ۱۰% پودر ماکروجلبکهای دریایی بهجای آرد گندم قرار گرفتند. برای آنالیز اقلام غذایی از نرمافزار Lindo ۵.۳ و برای تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS ۲۰ استفاده شد.
یافتهها: کمترین افزایش وزن، کمترین ضریب رشد، کمترین شاخص کارآیی پروتئین و بالاترین میزان ضریب تبدیل غذایی مربوط به تیمار حاوی ۱۰% پودر سارگاسوم بووانوم بود و تفاوت معنیداری با سایر تیمارها داشت. شاخص وضعیت (CF) در تیمار شاهد در بالاترین مقدار قرار داشت و بین تیمارها تفاوت معنیداری مشاهده نشد. در بازماندگی تیمارهای مختلف تفاوت معنیداری مشاهده نشد. بیشترین میزان فعالیت لیزوزیم سرم مربوط به تیمار حاوی ۵% پودر گرسیلاریوپسیس پرسیکا بود و بیشترین میزان فعالیت همولیتیک کمپلمان سرم مربوط به تیمار حاوی ۵% سارگاسوم بووانوم بود.
نتیجهگیری: ماکروجلبکهای دریایی گرسیلاریوپسیس پرسیکا، سارگاسوم بووانوم و پلیکلادیا مایریکا بر بهبود عملکرد رشد بچهماهی قزلآلای رنگینکمان تاثیر ندارند، ولی گرسیلاریوپسیس پرسیکا و سارگاسوم بووانوم بر پاسخ ایمنی آنها تاثیرگذار هستند.
سعید مشکینی، علیاصغر تهرانی، فرهاد فرهنگپژوه، علیاکبر طافی،
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده
اهداف: استفاده از محرکهای ایمنی برای پیشگیری از بیماریها و بالابردن مقاومت آبزیان در برابر استرسها روندی صعودی داشته است. هدف پژوهش حاضر بررسی آسیبشناسی بافتی و ایمنیشناسی ماهی قزلآلای رنگینکمان تغذیهشده با لوامیزول بود.
مواد و روشها: در پژوهش تجربی حاضر ۱۰۰۰ قطعه ماهی قزلآلای رنگینکمان در قالب پنج تیمار با جیرههای حاوی صفر (گروه شاهد)، ۱۰۰، ۲۵۰ ، ۵۰۰ و ۱۰۰۰میلیگرم لوامیزول در هر کیلوگرم غذا بهمدت ۴۵ روز مورد تغذیه قرار گرفتند و بهمدت ۱۵ روز دیگر کلیه تیمارها با غذای فاقد لوامیزول و با تراکم دو برابر حالت معمول پرورشی تغذیه شدند. هر ۱۵ روز، ۳۰ قطعه ماهی از هر تیمار (هر تکرار ۱۰ قطعه ماهی) بهطور تصادفی بیهوش و ایمونوگلوبولین تام سرم و فعالیت لیزوزیم سرم آنها اندازهگیری شد. در پایان دوره تیماری تعداد ۱۵ قطعه ماهی از هر تیمار (هر تکرار ۵ قطعه ماهی) بهطور تصادفی انتخاب و بافتهای آبشش، کلیه و کبد آنها بررسی شد. دادهها با نرمافزار SPSS ۱۵ از طریق آزمون تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون دانکن تحلیل شدند.
یافتهها: تیمار تغذیهشده با ۱۰۰۰میلیگرم لوامیزول در روز ۳۰ و ۶۰ بیشترین ایمونوگلوبولین تام سرم را داشت و نسبت به دیگر تیمارها در روزهای ۱۵، ۳۰ و ۶۰ دارای بیشترین مقدار فعالیت لیزوزیم بود. کمترین میزان آسیبهای بافتی در اندامهای آبشش، کلیه و کبد در تیمار ۱۰۰۰میلیگرم لوامیزول مشاهده شد.
نتیجهگیری: ۱۰۰۰میلیگرم لوامیزول در هر کیلوگرم جیره غذایی ماهی قزلآلای رنگینکمان باعث کمترین آسیبدیدگی بافتهای آبشش، کلیه و کبد و همچنین ارتقای ایمونوگلوبولین تام و فعالیت لیزوزیم سرم میشود.
دوره ۷، شماره ۲۴ - ( ۱-۱۳۸۹ )
چکیده
چکیده
بهره گیری از زیست فناوری[۱] نوین برای تولید مواد غذایی، فرصت ها و چالش های جدیدی را فرا روی توسعه و سلامتی انسان گشوده است. به کارگیری فنون پیشرفته مهندسی ژنتیک در عرصه تولید محصولات کشاورزی و تغییر مواد ژنتیکی موجودات زنده از طریق انتقال ژن از یک موجود به موجود دیگر، منجر به توسعه روزافزون مواد غذایی اصلاح شده ژنتیکی[۲] شده است. این امر از یک سو، افزایش بازدهی تولید و کاهش مصرف عوامل آلاینده و مخرب محیط زیست را به همراه داشته و می تواند برای امنیت غذایی جمعیت روز افزون جهان، به ویژه کشورهای در حال توسعه از اهمیت فراوانی برخوردار باشد. از نگاه دیگر، استفاده از فنون جدید مهندسی ژنتیک امکان ارتقاء ارزش تغذیه ای و تولید غذاهای فراسودمند[۳] را به طور گسترده ای فراهم آورده است. افزایش سطح زیر کشت گیاهان اصلاح شده ژنتیکی در جهان از ۲ میلیون هکتار در سال ۱۹۹۶ به بیش از ۱۰۰ میلیون هکتار در سال ۲۰۰۶، روند پیشرفت و فراگیری کاربرد این نوع محصولات را در دهه اول کشت به خوبی نمایان می سازد. بر اساس پیش بینی های انجام شده انتظار می رود که این روند در دهه دوم یعنی بین سال های ۲۰۱۵-۲۰۰۶ از سرعت بیشتری برخوردار باشد. البته همزمان با ورود مواد غذایی اصلاح شده ژنتیکی در زنجیره غذایی انسان، نگرانی هایی در ارتباط با خطرات بالقوه ناشی از تولید و مصرف این گونه مواد ایجاد، و پرسش های متعددی را در زمینه احتمال بروز عوارض نامطلوب مانند حساسیت، افزایش مقاومت نسبت به آنتی بیوتیک ها، اثرات مخرب محیطی و انتقال افقی ژنها[۴] در جامعه مطرح نموده است. به دلیل اهمیت موضوع، در طول دو دهه گذشته کمیته های بین المللی مسئولیت قانون گذاری و تعیین سیاست های لازم برای تضمین ایمنی مواد غذایی اصلاح شده ژنتیکی را بر عهده گرفته و در این راستا راهبردها و دستورالعمل های متعددی مطرح شده است. پروتکل جهانی ایمنی زیستی کارتاهنا[۵] از جمله این موارد است. براساس قوانین موجود برآورد ایمنی اینگونه محصولات مبتنی بر اثبات برابری همه جانبه آنها با انواع اصلاح نشده و همچنین انجام آزمون های اختصاصی در زمینه حساسیت زایی پروتئین ها، سمیت متابولیت ها و ماده غذایی به طور کل می باشد. با توجه به اهمیت کاربرد زیست فناوری در توسعه پایدار، جمهوری اسلامی ایران نیز در سال ۲۰۰۱ پروتکل کارتاهنا را امضا و از اوایل سال ۲۰۰۴ رسماً متعهد به اجرای آن شده است. در این راستا تشکیل شورای ملی ایمنی زیستی توسط دولت ابلاغ شده است، لیکن قانون ملی ایمنی زیستی در کشور به تصویب نرسیده است و به تبع آن، نظارت قانونمندی هم بر واردات مواد غذایی اصلاح شده ژنتیکی انجام نمی گیرد. بنابراین، لازم است هرچه سریعتر برای تحقق این امر مهم چاره اندیشی شود، در غیر این صورت خسارات جبران ناپذیری به مملکت تحمیل خواهد شد.
[۱]. Biotechnology
[۲]. Genetically Modified Food (GMF)
[۳]. Functional food
[۴]. Horizontal gene transfer
[۵]. Cartagena protocol on biosafety
دوره ۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۴ )
چکیده
هدف: بررسی پاسخ های ایمنی هومورال و سلولی سگ های آلوده به لیشمانیا اینفانتوم نسبت به پروتئین های نوترکیب سیستئین پروتئینازهای نوع I و II و پپتید سنتزی مربوط به انتهای کربوکسی (CTE) سیستئین پروتئیناز نوع I.
روش کار: ۱۴ قلاده سگ آلوده به لیشمانیا اینفانتوم (۷ قلاده دارای تظاهرات بالینی و ۷ قلاده دیگر بدون علایم ظاهری) از یک ناحیه آندمیک ایران و سه قلاده سگ طبیعی از نواحی غیر آندومیک انتخاب شدند. پاسخ های ایمنی هومورال و سلولی آنها به ترتیب به روش الیزا و آزمایش پرولیفراسیون لنفوسیت ها، نسبت به پروتئین های نوترکیب سیستئین پروتئینازهای نوع I (rCPB)، (rCPA) II، پپتید سنتزی مربوط به انتهای کربوکسی (CTE) سیستئین پروتئیناز نوع I و آنتی ژن های منجمد- ذوب شده (F/T) لیشمانیا اینفانتوم مورد بررسی قرار گرفت. میزان آنتی بادی کلاس IgG و زیر کلاس های ۱IgG و ۲IgG و پرولیفراسیون لنفوسیت ها نسبت به آنتی ژن های فوق اندازه گیری گردید.
نتایج و بحث: نتایج نشان می دهد بالاترین پاسخ سلولی در هر دو گروه حیوانات (دارای علایم و بدون علایم ظاهری) مربوط به آنتی ژن های منجمد- ذوب شده انگل می باشد، پاسخ سلولی متوسطی نسبت به سیستئین پروتئینازهای نوترکیب (rCPA و rCPB) CTE مشاهده گردید. میزان آنتی بادی (IgG کل، ۱IgG و ۲IgG) علیه rCRA در هر دو گروه پایین است اما CTE و rCPB (هر دو به یک میزان) به خوبی سیستم ایمنی هومورال تمام سگ ها را تحریک می نمایند. در سگ های بدون علایم میزان ۲IgG علیه پروتئین های مزبور نسبت به میزان ۱IgG بالاست. نتایج تحقیق همچنین نشان می دهد که پاسخ های ایمنی نسبت به CTE و CPB تقریباً در تمام سگ ها یکسان است بنابراین با توجه به اینکه CTE بخش انتهایی سیستئین پروتئیناز نوع I می باشد، به نظر می رسد بخش اعظم خاصیت ایمنی CPB مربوط به این ناحیه است.
نتیجه گیری: CPB و CTE هر دو پاسخ ایمنی سلولی و هومورال سگ های آلوده به لیشمانیا اینفانتوم را بخوبی تحریک می کنند اما CPA ایمنوژن نسبتاً ضعیفتری است.
محسن بیدی، سعید مشکینی، کاووس نظری،
دوره ۸، شماره ۴ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده
اهداف: هدف این مطالعه بررسی تاثیر دانهای غذایی دارای Spirulina platensis بر برخی شاخصهای فیزیولوژیک کپور علفخوار بود.
مواد و روشها: تعداد ۴۵۰ کپور علفخوار (۵/۰±۱۰ گرم) در شش تیمار (سه تکرار) تقسیم شدند و هشت هفته با دانهای دارای ۰، ۵/۰، ۱، ۲ و ۴% پودر اسپیرولینا در مقایسه با غذای علوفهای (شاهد) تغذیه شدند. در آغاز و پایان آزمایش، شاخصهای رشد و تغذیه، ترکیب گوشت، شاخصهای خونشناسی، ایمنیشناسی و میزان کاروتنوئید ماهیان اندازهگیری شد. میانگینها با آنالیز واریانس یکطرفه (One-Way ANOVA) و تست Tukey مقایسه شدند (۰۵/۰ ≥ p).
یافتهها: بهترین شاخصهای طول کل، وزن، ضریب تبدیل غذایی، نرخ رشد ویژه، درصد افزایش وزن بدن، کارایی تغذیهای، ضریب رشد روزانه و مصرف غذای روزانه در تیمار ۴% اسپیرولینا مشاهده شد که با شاهد تفاوت معنیدار (۰۵/۰p˂) داشت. درصد چربی گوشت ماهیان تیمار ۴% اسپیرولینا با شاهد تفاوت معنیدار (۰۵/۰p˂) داشت. تعداد گلبولهای قرمز تیمار ۱% اسپیرولینا با شاهد تفاوت معنیدار داشت. بیشترین درصد هماتوکریت و هموگلوبین در تیمار ۱% اسپیرولینا و بیشترین تعداد گلبولهای سفید و ائوزینوفیلها در تیمار ۴% اسپیرولینا بود که با شاهد تفاوت معنیدار (۰۵/۰p˂) داشتند. درصد لنفوسیتها در تیمارهای دارای جلبک بهطور معنیداری (۰۵/۰p˂) نسبت به تیمارهای فاقد جلبک بیشتر بود. بیشترین فعالیت لیزوزیم، باکتریکشی و فعالیت آنتیتریپسین سرم در تیمار ۴% اسپیرولینا با گروه شاهد تفاوت معنیدار داشت (۰۵/۰p˂). کارتنوئید گوشت ماهیان تفاوت معنیداری بین تیمارها نشان نداد.
نتیجهگیری: دانهای غذایی ۴% اسپیرولینا برای بهبود شاخصهای رشد و تغذیه، خونشناسی و ایمنیشناسی کپور علفخوار پیشنهاد میشود.
دوره ۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۴ )
چکیده
این مقاله با استفاده از نقشههای توپوگـرافی ۵۰۰۰۰ :۱، نقشههای زمـینشناسی ۱:۲۵۰۰۰۰، نقشههای کاربری اراضی ۱:۲۵۰۰۰۰ و آمار ایستگاههای هواشناسی و هیدرومتری ایمنی جادههای منطقه مطالعه شده (با توجه به پارامترهای مخاطرات محیطی) بررسی شده است. لایههای اطلاعاتی مختلف جدولی و نقشهای با توجه به توزیع فضایی، زمان و شدت اثر مخاطرات روی هم انطباق داده شدهاند؛ سپس طی یک بررسی میدانی به کمک آثار و شواهد موجود و با درنظرگرفتن اطلاعات ذکرشده، نقشههای حساسیت زمینشناسی، مخاطرات اقلیمی، هیدرولوژیک و مخاطرات ژئومورفولوژیک ترسیم شدهاند. در نهایت با انطباق سه نقشه مذکور، نقشه مخاطرات محیطی محور ارتباطی سنندج ـ مریوان استخراج شد. بر اساس آن ۶۵ درصد از طول محور ارتباطی مورد نظر از نقاط با خطر بسیار زیاد، ۲۵ درصد از نقاط با خطر زیاد و ۱۰ درصد از نقاط با خطر متوسط عبور می کنند.
دوره ۹، شماره ۱ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده
ایمنی روانی زیرساخت حیاتی عملکرد فردی، سازمانی و ملی هر کشوری است، زیرا مدیران فاقد ایمنی روانی، محرکهای لازم و کافی برای برای تلاش و فعالیت خود بر ریل حرکت تعالی عملکردی خود در اختیار نخواهند داشت. واقعیت آن است که سازمان صحنه حسادتها، دوستی و بغضها، دوستی و دشمنی و بازی قدرت افراد و گروهها در سازمان است و در این صحنه نبرد برای بقاء، فراهم کردن شرایط و موقعیت برای افرادی که احساس ایمنی روانی کنند، حایز اهمیت است. از این رو ایمنی روانی به مفهوم احساس مصونیت ذهنی، عاطفی و رفتاری داشتن از سوی دیگران و انجام وظایف و ارائه نظرات و دیدگاهها بدون ترس و نگرانی نسبت به از دست دادن موقعیت و شهرت خود در سازمان تعریف میشود. در مطالعات متعددی بر اثرگذاری ایمنی روانی افراد در متغیرهای فردی، سازمانی و ملی تأکید کرده شده است ولی پژوهشی تجربی کیفی در باب فرایند شکلگیری پدیده ایمنی روانی مدیران، بهخصوص در صنایع دولتی ایران انجام نشده است. پژوهش حاضر با اختیار کردن رویکرد گلیزر در راهبرد نظریه دادهبنیاد تلاش کرده است تا فرایند رخداد ایمنی روانی مدیران را تئوریزه کند. نتیجه الگو نشان میدهد که سبک رهبری بالادست، نوع رابطه هم ردهها و زیردستان، جو اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه و اتمسفر سازمانی و نیز سرمایه روانی فرد روی حس ایمنی روانی مدیر مؤثر است.
دوره ۹، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
اهداف: استفاده از نانوذرات نقاط کوانتومی نیمههادی (QD) با طیف نشری در محدوده مرئی بهعنوان نشانگر در روشهای ایمونواسی، امکان شناسایی عامل مورد نظر را بدون نیاز به تجهیزات خیلی پیشرفته به کاربر میدهد. بر همین اساس، هدف پژوهش، ارایه روش تکمرحلهای برای کونژوگاسیون آنتیبادیها با کوانتومدات کادمیومتلورید با استفاده از دکستران فعال بود.
مواد و روشها: در این پژوهش تجربی، نانوذرات کادمیومتلورید (CdTe)، سنتز و از میکروسکوپ الکترونی عبوری برای بررسی مورفولوژی نقاط کوانتومی CdTe سنتزشده استفاده و اندازه، غلظت و پایداری نانوذرات سنتزشده ارزیابی شد. بهمنظور پایدارنمودن نانوذرات سنتزشده با استفاده از BSA (آلبومین سرم گاوی)، پوشش داده و با دکستران فعال به آنتیبادیها متصل شدند. برای ارزیابی آنتیبادیهای کونژوگه از آزمونهای لکهگذاری ایمنی استفاده شد.
یافتهها: نقطهای و کرویبودن مورفولوژی نانوذرات کاملاً مشهود بود. اختلاف جابهجایی QD و dBSA-QD از روی ژل آگارز، تاییدکننده تشکیل dBSA-QD بود و طیف نشری رقتهای یکسان از نانوذرات در حضور و عدم حضور BSA بهدست آمد. اتصال با dBSA علاوه بر باقیماندن و بهترشدن خصوصیات نشری نانوذره، باعث بهوجودآمدن گروههای عاملی متنوع برای مراحل بعدی اتصال نانوذرات شد. نشر فلوئورسانسی نانوذرات در هر دو حالت پوششدار با dBSA و کونژوگه با آنتیبادی از نانوذرات آزاد بیشتر بود. با استفاده از آنتیبادیهای متصلشده به نانوذرات، حد تشخیص ۳۰نانوگرم برای آنتیژن پروتئینی بهصورت چشمی به دست آمد.
نتیجهگیری: در فرآیند کونژوگاسیون بهمنظور اتصال نقاط کوانتومی CdTe به آنتیبادیها از طریق دکستران، با پوشاندن سطح نانوذرات با BSA دناتورهشده علاوه بر افزایش پایداری نانوذرات، گروههای عاملی جدیدی روی سطح نانوذره بهوجود میآید.
نیما شیری، محمدجواد محمدی،
دوره ۹، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده
پژوهش پیش رو با هدف بررسی اثرات مصرف خوراکی سدیم دی فرمات همراه با اسید سیتریک بر برخی شاخصهای ایمنی مخاطی (پروتئین کل، ایمونوگلوبولین کل (TIg)، لایزوزیم، پروتئاز، استراز و آلکالین فسفاتاز (ALP)) پوست قزلآلای رنگین کمان تحت چالش با عامل یرسینیوزیس (Yersinia rucheri) انجام شده است. پس از تعیین میانه دوز کشنده (LD۵۰) هفت روزه Yersinia ruckeri ماهیان به طور تصادفی در قالب هشت تیمار و دو تکرار ذخیرهسازی شدند. افزودن اسیدی کنندهها (Acidifiers) به صورت منفرد با دوز۰/۲ درصد و توامان ۰/۱+۰/۱ درصد به خوراک تجاری بوده است. مدت زمان ۵ روز پس از تلقیح، خوراک دهی ماهیان با اسیدی فایرها آغاز شد و پس از گذشت ۱۵ روز، از موکوس پوست ماهیان بیهوش شده، نمونه برداشته شده و شاخصهای ایمنی سنجیده شدند.. در آزمایش اصلی، یافتهها حاکی از وجود اثر معنیدار سدیم دی فرمات بر افزایش سطح پروتئین کل و فعالیت پروتئازی مخاط ماهیان سالم و بیمار بود. جیره غذایی حاوی اسیدی فایرها با دارا بودن ظرفیت همافزایی، سبب القای TIg مخاطی گردید. به نظر میرسد که مصرف دست کم ۱۵ روزه اسیدی فایر خوراکی سدیم دی فرمات در دوز ۰/۲ درصد جیره غذایی به تنهایی یا به صورت توام با اسید سیتریک (دوز ۰/۱+۰/۱ درصد) میتواند سبب بهبود بیشتر شاخصهای ایمنی مخاطی پوست شود، که برآیند آن نیز افزایش درصد زنده مانی ماهیان قزلآلای پرورشی است.
دوره ۱۰، شماره ۰ - ( ۸-۱۳۸۶ )
چکیده
هدف: در این تحقیق روش Real Time RT-PCRبا استفاده از رنگ سایبرگرین بهمنظور سنجش کمی ویروس نقص سیستم ایمنی انسانی نوع یک (HIV-۱) راهاندازی شد.
مواد و روشها: ایـن آزمایش بر اســاس تــکثیر ناحیه ژن pol ویروس بوده و از دستگاه ترموسایکلرABI ۷۵۰۰ استفاده شد. ۲۶ بیمار مبتلا به HIV-۱ با این روش مطالعه شدند و سپس نتایج با آزمون تجارتی استاندارد کوباس آمپلی کور مونیتور تست (COBAS Amplicor HIV-۱ Monitor Test)مقایسه شد.
نتایج: نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که این روش قادر به اندازهگیری حداقل ۵۰۰ کپی از HIV-۱ RNA در هر میلی لیتر است. علاوه بر این، آزمایش در محدوده ۵-۱۰۹×۵ کپی از RNA ویروس در هر میکرو لیتر خطی است. از آنجایی که در هیچ کدام از افراد کنترل هیچگونه علامت مثبتی نشان داده نشد، ویژگی این روش ۱۰۰ درصد محاسبه شد. اندازهگیری کمی HIV-۱ در بیماران با استفاده از روش راهاندازی شده و روش استاندارد نشان داد که همبستگی بسیار خوبی بین دو روش وجود دارد (۹۵/۰=R۲).
نتیجهگیری: بر اساس آخرین اطلاعات موجود، شیوع HIV در جمهوری اسلامی ایران در یک وضعیت هشدار دهنده در حال افزایش است. از آنجایی که سطح پلاسمایی ویروس، مؤثرترین شاخص برای بررسی درمان بیماری است، اندازهگیری سطح پلاسمایی HIV-۱ ابزار بسیار مهمی برای پیگیری فعالیت ویروس در افراد آلوده است. در این راستا راهاندازی و توسـعه روشهای اندازهگیری HIV-۱ RNA ابـزار منحصر به فـردی است که به پـزشک برای آگاهی از وضعیت درمان در بیمارانی که تحت درمان ضد رتروویروسی قرار گرفتهاند کمک میکند. در این تحقیق روشSYBR-green Real Time RT-PCR را بهمنظور سنجش کمی HIV-۱ در بیماران آلوده راهاندازی شد. از آنجایی که در این روش از RNA استاندارد سنتز شده استفاده شد، محدوده شناسایی بالادست در این روش بسیار بالاتر از روش استاندارد بود (۱۰۹ ×۵ در مقابل ۱۰۵×۵/۷). بنابراین اگر نیازی به محدوده دینامیکی گستردهتری باشد- مانند موارد حاد بیماری- این استاندارد مفید خواهد بود. در این تحقیق تکرارپذیری در سطح درون سنجش (Intra assay) و بین سنجش (Inter assay) بررسی شد.
ضریب تغییرات Ct بهدست آمده در آزمون تکرارپذیری درون سنجش و بین سنجش به ترتیب کمتر از ۳ و ۵/۴ درصد بود که نشان میدهد این روش تکرارپذیری بالایی دارد. با توجه به نتایج بهدست آمده روش راهاندازی شده، میتواند جایگزین مناسبی برای روش استاندارد در سنجش کمی HIV-۱ باشد.