۲۱ نتیجه برای لیپید
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده
در سالیان اخیر مطالعات زیادی در مورد استفاده از مواد فعال سطحی در زمینه افزایش برداشت از مخازن نفتی انجام شده است؛ ولی تا کنون تحقیقات اندکی در مورد مقایسه عملکرد مواد فعال سطحی زیستی و شیمیایی صورت گرفته است که عموماً شامل مقایسه عملکرد ماده فعال سطحی زیستی با ماده فعال سطحی شیمیایی بوده و مطالعات جامعی در این زمینه انجام نشده است. لذا در این تحقیق کارایی انواع مواد فعال سطحی با تزریق در میکرومدل شیشهای بررسی شد.
با کشت سویه سودوموناس آئروژینوزا HAK۰۱ در محیط کشت تخصصی، ماده فعال سطحی زیستی رامنولیپیدی تولید، جداسازی و شناسایی شد و پایداری آن در محیط شور بررسی گردید. سپس محلول این ماده به همراه محلول مواد فعال سطحی SDS، SDBS، CTAB و DTAB ( در غلظت بحرانی میسل) در آزمون های سیلابزنی میکرومدل استفاده شدند. در این تحقیق برای نخستین بار کارایی رامنولیپید تولیدی در ازدیاد برداشت نفت بررسی شد. از آزمون های گرانروی، کشش سطحی و بین سطحی و همچنین آزمون زاویه تماس برای برررسی مکانیسم های حاکم بر فرایند استفاده شد.
استفاده از مواد فعال سطحی فوق سبب افزایش میزان برداشت نفت در مقایسه با سیلابزنی آب گردید. رامنولیپید، SDBS وSDS به ترتیب با ۴۰%، ۳۶% و ۳۴% بازدهی، بیشترین میزان برداشت را به خود اختصاص دادند. رامنولیپید تولیدی با کاهش کشش سطحی آب بهmN/m ۲۸ عملکرد بهتری در مقایسه با سایر مواد فعال سطحی داشت. همچنین این مواد سبب تغییر ترشوندگی از حالت نفتدوست به آبدوست شدند؛ بهطوریکه رامنولیپید با تغییر زاویه تماس از ۱۰۶ به ۶، ۹۴,۳% تغییر، بهترین عملکرد را در بین مواد فعال سطحی فوق داشت. SDBS، SDS، CTAB و DTAB به ترتیب با ۹۲,۷%، ۹۲,۰%، ۸۸,۹% و۸۶,۶% تغییر در ردههای بعدی قرار گرفتند. کاهش کشش بین سطحی و تغییر ترشوندگی، سازوکارهای اصلی حاکم بر فرایند بودند. بر اساس نتایج بهدست آمده رامنولیپید تولید شده از توانایی بالایی در زمینه برداشت نفت برخوردار بوده و موثرتر از سایر مواد فعال سطحی در این زمینه عمل کرد.
سیده صدیقه بابایی، عبدالمحمد عابدیان کناری، مهدی هدایتی، محمد علی یزدانی ساداتی،
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۴ )
چکیده
در مطالعه حاضر، تأثیر سطوح مختلف ماکرونوترینت جیره بر تغییرات اسیدهای چرب، چربی بدن و فعالیت آنزیم لیپاز در تاسماهی سیبری بررسی شد. در این آزمایش، یک گروه از ۱۸۰ قطعه بچه تاسماهی سیبری (وزن اولیه ۵±۳۰ گرم) با ۴ جیره با سطح انرژی یکسان تغذیه شدند. جیرهها بهترتیب LP-St (پروتئین پایین و نسبت کربوهیدرات به چربی بالا)؛ HP-St (پرتئین بالا و نسبت کربوهیدرات به چربی بالا)، LP-L (پروتئین پایین و نسبت کربوهیدرات به چربی پایین) و HP-L (پروتئین بالا و نسبت کربوهیدرات به چربی پایین) نامگذاری شدند. ماهیان به مدت ده هفته و در سطح اشباع تغذیه شدند. نمونهبرداری از بافت بدن و همچنین روده بچه ماهیان صورت گرفت. در این مطالعه از دو منبع روغن ماهی و روغن آفتابگردان با نسبت یکسان بهعنوان منبع چربی جیره استفاده شده است. ترکیب اسیدهای چرب HUFA در جیره HP-St و LP-L بهترتیب بیشترین و کمترین مقدار بودند. نتایج نشان داد ترکیب اسیدهای چرب بافت بدن بهطور معناداری تحت تأثیر ترکیب اسیدهای چرب جیره هستند (۵/۰>p). جیرههایی با پروتئین و کربوهیدرات بالا سبب تجمع SFA و MUFA در بافت این ماهیان شده است. در تاسماهیان تغذیه شده با جیره محتوای چربی بالا، محتوای PUFA در بافت بدن افزایش یافت. نتایج این مطالعه نشان داد تجمع چربی در بافت بدن تحت تأثیر میزان کل محتوای چربی جیره میباشد و فعالیت آنزیم لیپاز در روده تاسماهی سیبری در جیرهLP-L تحت تأثیر میزان کم HUFA، کاهش یافته است.
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده
در این مطالعه، توان میکروارگانیسم های تولید کننده بیوسورفکتانت بررسی شد. نمونه ها از چاههای نفت بی بی ،سیری ، پایدار و ایلام جمع آوری شدند و به پژوهشکده بیوتکنولوزی سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران انتقال یافت ۴۵ سویه جدا سازی و ازمیان سویه های جدا شده بهترین سویه انتخاب وتوان تولید با استفاده از شرایط مختلف محیط کشت بررسی شد که بدین منظور از محیط نمکهای معدنی ۳M حاوی گلوکز، ملاس و Lindhard استفاده گردید در این آزمایش ها عوامل مختلف با روش تاگوچی مورد بررسی قرار گرفتند. بهترین شرایط حاصله جهت تولید محصول رامنولیپید با محیط حاویLindhard در شرایط آزمایشگاهی به میزان ۸/۸ گرم در لیتر رامنولیپید و توانائی امولسیفیکاسیون نفت خام ۸۸ درصد و میزان وزن خشک سلولی ۲/۲ گرم در لیتر می باشد، لذا از محیط مورد نظر جهت تولید در فرمانتور استفاده شدو در این حالت پارامترهای دور همزن ، نسبتC/N و میزان هوادهی بهینه شد و بیشترین میزان تولید رامنولیپید ۲/۱۴ گرم در لیتر با درصد توانائی امولسیفیکاسیون نفت خام ۲/۹۸ و وزن خشک سلولی ۴/۳ گرم در لیتر حاصل گردید . سپس تاثیر بیوسورفکتانت بر افزایش برداشت در ستون ماسه سنگ(Sand Pack) و مغزه (Core Holder)گرفته شده از چاههای نفت مورد بررسی قرار گرفت و بیشترین میزان نفت بازیافت شده در ماسه سنگ زمانی که این سیستم اشباع از نفت خام می باشد برابر ۶/۲۳ درصد و بیشترین میزان نفت بازیافت شده در مغزه زمانی که این سیستم اشباع از نفت خام می باشد برابر ۴۲ درصد حاصل گردید.
دوره ۸، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده
یکی از مکانیسم های مولکولی ایجاد مسمومیت توسط الکل ایجاد استرس اکسیداتیو است. در این تحقیق اثر پیشگیری کننده مصرف خوراکی مقادیرمتفاوت ویتامین C بر آسیب چشمی حاصل از مصرف مزمن اتانول در موشهای صحرایی آزمایش شد. هشت گروه از رت ها تحت تیمار سی روزه قرار گرفتند: کنترل(C)،گروههایVC mg/kg)۵۰ ،۱۰۰و۲۰۰ وزن بدن)، گروه اتانول(g/kg۴) و گروه اتانول + ویتامینC (۵۰،۱۰۰و۲۰۰ mg/kg وزن بدن). سپس شاخصهای نسبت اکسیدان به آنتی اکسیدان شامل سوپر اکسید دیسموتاز (SOD) ،کاتالاز(CAT) ،گلوتاتیون پراکسیداز(GPX) و مالون دی آلدهید (MDA) در چشم رتها اندازهگیری گردید. اتانول فعالیت SOD،CAT و GPX را در چشم کاهش داد. این تغییرات به همراه پراکسیداسیون لیپیدی مانند افزایش سطح MDA همراه بود. میزان ذخیره آنزیم های آنتی اکسیدانی و پر اکسیداسیون لیپیدی در گروه های ویتامین C (mg/kg ۱۰۰،۵۰ و۲۰۰) و کنترل تغییر معنی داری نداشت. هرچند گروه VC (mg/kg۲۰۰) به وضوح مانع برهم خوردن تعادل نسبت اکسیدان به آنتی اکسیدان می شود. جالب توجه اینکه میزان بالای ویتامین C پراکسیداسیون لیپیدی را به طور قوی مهار و دفاع آنزیمی آنتی اکسیدانی را نسبت به مقادیر دیگر ویتامین C در گروه های الکلی بهبود بخشیده است. تجویز خوراکی mg/kg۲۰۰ ویتامین C به مدت ۳۰ روز با افزایش فعالیت آنتی اکسیدان های آنزیمی و مهار پراکسیداسیون لیپیدی مانع استرس اکسیداتیو ناشی از مصرف مزمن اتانول، می شود. مکمل های ویتامینی نسبت به داروهای شیمیایی فاقد اثرات جانبی می باشد، بنابراین آنتی اکسیدان های ویتامینی پتانسیلی برای جلوگیری از مسمومیت الکلی ناشی از مصرف اتانول ایجاد می کنند.
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۸ )
چکیده
لیپوزومها یا وزیکولهای زیستی از کلسترول، فسفولیپید و آب تشکیل میشوند. همچنین گاهی اوقات سایر مولکولهای زیستی و غیرزیستی در ساختار لیپوزوم به کار برده میشوند. مفهوم پایداری لیپوزومی، در بحث درمان بیماریها و دارورسانی، بسیار حیاتی و مهم است و میتواند متاثر از ترکیب فسفولیپیدی غشای لیپوزوم باشد. علاوه بر این حضور و عدم حضور کلسترول نیز میتواند پایداری لیپوزومی را تحت تاثیر قرار دهد.همچنین شکلگیری لیپوزومها نیز تحت تاثیر حضور یا عدم حضور کلسترول است. در این تحقیق ما درصدد هستیم تا اثر حضور و عدم حضور کلسترول را روی پایداری و شکلگیری لیپوزومی بررسی کنیم، که به این منظور از روش شبیهسازی دینامیک مولکولی استفاده میشود. لیپوزومهایی که مورد شبیهسازی قرار گرفتند شامل دو نوع لیپوزوم، لیپوزوم دوناگزومه (نوع اول) و لیپوزوم دوناگزومه فاقد کلسترول (نوع دوم) هستند. آنالیزهای شکلگیری شامل تابع توزیع شعاعی و ناحیه سطح در دسترس حلال نشان دادند که هر کدام از لیپوزومها ساختارهای نانودیسکی کروی ایجاد کردهاند. لیپوزوم نوع اول یک ساختار نانودیسکی و لیپوزوم نوع دوم دو ساختار نانودیسکی ایجاد کرد. همچنین آنالیزهای انرژی شامل انرژی کل، انرژی میانکنشهای واندروالس و الکترواستاتیک نشان دادند که لیپوزوم نوع اول پایدارتر است. دلیل این پایداری حضور مولکول کلسترول در ساختار این لیپوزوم است که توانایی ایجاد پیوند هیدروژنی با لیپیدهای مجاور دارد و باعث افزایش پایداری میشود. بهعلاوه میانکنشهای آبگریز بین کلسترول و فسفولیپیدها و همچنین توزیع و جهتگیری مناسب این قسمتها سهم عمدهای در پایداری ساختار ایفا میکند.
بتول ادهمی، عبدالصمد کرامت، حسین اورجی، محمد کاظمی فرد، سلیمان محجوب،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده
در مطالعه حاضر تاثیر سطوح مختلف لیزوفسفولیپید (لیزو) بر رشد، فراسنجههای خونی، فعالیت آنزیمهای کبدی و لیزوزیم قزلآلای رنگینکمان تغذیهشده با جیرههای حاوی پودر چربی مورد بررسی قرار گرفت. جیرههای آزمایشی شامل ۴ سطح صفر، ۳، ۶ و ۹ گرم بر کیلوگرم لیزو و جیره کنترل (حاوی روغن ماهی) هر یک در سه تکرار بودند. در پایان ۵۶ روز پرورش، اندازهگیری شاخصهای رشد نشاندهنده بهبود درصد افزایش وزن بدن، نرخ رشد ویژه و ضریب تبدیل غذایی در لیزو۹ نسبت به سایر تیمارهای حاوی پودر چربی بود، اگرچه این مقادیر به تیمار شاهد نرسید(P<۰,۰۵) . همچنین، با افزایش سطح لیزو در جیرههای حاوی پودر چربی فاکتور وضعیت بهبود یافت (P<۰,۰۵). طبق نتایج فراسنجههای خونی، بیشترین تعداد گلبول سفید در تیمارهای حاوی پودر چربی مشاهده شد (P<۰,۰۵) ، درحالیکه، گلبول قرمز به طور معنیداری با افزودن ۶ و ۹ گرم لیزو به پودر چربی افزایش یافت (P<۰,۰۵). از طرفی، شاهد و ۹ گرم لیزو توانستند منجر به افزایش معنیداری در درصد هماتوکریت در مقایسه با سایر تیمارها شوند (P<۰,۰۵). طبق نتایج آنزیمی مقدار لیزوزیم به طور معنیداری در سطوح ۰ و ۳ گرم لیزو کاهش یافت (P<۰,۰۵). در مقابل، آنزیمهای کبدی با گنجاندن پودر چربی افزایش یافتند (P<۰,۰۵). اگرچه، ۹ گرم لیزو منجر به کاهش مقادیر مذکور شد (P<۰,۰۵). باتوجه به نتایج حاصله سطح ۹ گرم بر کیلوگرم لیزوفسفولیپید به عنوان مناسبترین سطح مکمل در جیره حاوی ≈۷۰% پودر چربی در قزلآلای رنگینکمان پیشنهاد میگردد.
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۸۹ )
چکیده
هدف: واکسنهای متعددی علیه ویروس نقص ایمنی اکتسابی انسان بررسی شدهاند؛ اما هیچکدام از واکسنها بهعنوان واکسن ضد ایدز مورد تأیید قرار نگرفتهاند. یک راهکاری که بتوان پاسخ ایمنی را علیه بیماریزاها تقویت نمود، بهکارگیری یک واکسن چند اپیتوپی است. این استراتژی علیه واکسنهای متعددی بهکار گرفته شده است و پاسخهای ایمنی را بهبود بخشیده است.
مواد و روشها: در این تحقیق یک پپتید الحاقی چند اپیتوپی شامل قسمتهایی از P۲۴ و Nef ویروس نقص ایمنی اکتسابی انسان بهعنوان کاندید واکسن به موشها تزریق شد و سپس پاسخهای ایمنی همورال با سنجش تیتر آنتیبادی کل و تعیین زیرکلاسهای IgG به کمک الایزا مشخص شد. همچنین سنجش پاسخهای ایمنی سلولی با بررسی پاسخهای تکثیری سلولهای طحالی با استفاده از MTT و سلولکشی با روش آزمایش لاکتات دهیدروژناز بررسی شد. در نهایت الگوی سیتوکینهای اینترفرون گاما و اینترلوکین-۴ نیز به کمک الایزا مشخص شد.
نتایج: نتایج پژوهش حاضر بیانگر آنست که واکسن کاندید باعث تحریک پاسخ تکثیری لنفوسیتهای طحالی موش شده و همچنین پاسخهای سلولکشی قدرتمندی را نیز القا نموده است. بررسی پاسخ ایمنی همورال نشان داده است که واکسن کاندید باعث تولید آنتیبادی اختصاصی شده که اغلب از زیرکلاس IgG۲a است. همچنین بررسی الگوی سیتوکینی نشان داده است که ترشح اینترفرون گاما پاسخ غالب بوده است.
نتیجهگیری: بهکارگیری اپیتوپهای ایمونوژن و حفاظت شده از P۲۴ و Nef موجب القای پاسخهای ایمنی همورال و سلولی قدرتمندی شده است و میتوان کاندیدی برای مطالعات بیشتر در مدلهای حیوانی
دوره ۱۳، شماره ۵۵ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
بیوسورفکتانتها ترکیبات دوگانه دوستی هستند که توسط باکتریو قارچتولید میشوند و قادرند کشش سطحی را کاهش دهند. این ترکیبات به دلیل سمیت کمتر و تجزیهپذیری بهتر نسبت به سورفکتانتهای شیمیایی ارجحیت دارند و کاربرد بسیاری در صنایع نفتی، غذایی و داروسازی دارند. هدف از این تحقیق، بررسی شرایط تولید بیوسورفکتانتهای حاصل از سویههای باسیلوس شناسایی شده در آزمایشگاه بیوتکنولوژی دانشکده مهندسی شیمی دانشگاه تهران بود که به ترتیب HR۱،HR۲ و HR۳ نامگذاری شدهاند.پس از انجام عمل تلقیح، محیط کشت در شیکرانکوباتور با دما، زمان و دورهای مختلف قرار داده شد و سپس بیوسورفکتانتهای حاصل توسط حلال استخراج و اندازهگیری شد. با توجه به نتایج بدست آمده دما، زمان گرمخانهگذاری و دور همزن از عوامل موثر بر تولید بیوسورفکتانت هستند. بیشترین مقدار بیوسورفکتانت توسط سویه HR۱ در دمای C°۳۳ و دور همزن rpm۱۵۰ پس از ۵ روز گرمخانهگذاری بدست آمد. برای تولید بیوسورفکتانت جهت استفاده در صنایع گوناگون به ویژه صنعت غذا، سویه باسیلوس HR۱ مناسب است.
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده
غنی کردن غذای انسان با استفاده از فناورینو مثل نانوحاملهای لیپیدی ، یک ابزار ساده و قابلدسترس است. بر این اساس، مطالعه حاضر به هدف ارزیابی حسی و تولید فراورده غذایی سالم و مفید به بررسی غنی سازی شیر با نانوکپسول های لیپیدی زیگزانتین و ارزیابی محافظت سرمایی آن پرداخته شد. طی تحقیق تجربی- آزمایشگاهی، استخراج زیگزانتین از اسپیرولینا پلاتنسیس، نانوحاملهای تولید شده برای غنی سازی شیر بهعنوان یک سیستم مدل غذایی استفاده شد. سه نمونه شیر خام، شیر غنی شده با نانوحامل لیپیدی حاوی زیگزانتین و شیر غنی شده با نانوحامل لیپیدی به صورت مستقیم (در غلظت مشابه نانوحامل) مورد بررسی قرارگرفت. به منظور بررسی کارایی نانوحامل های تولید شده، ترکیب های محافظ سرما (گلوکز، سوربیتول، گلیسرین، لاکتوز و ساکارز)، به شیر اضافه شد. ساکاروز بهترین محافظ سرما شناخته شد. ارزیابی حسی شیر غنی شده در مقیاس هدونیک پنج نقطهای صورت پذیرفت و پارامترهای حسی مختلف مورد بررسی قرار گرفت. دادهها با استفاده از نرم افزار۲۰۱۶ Mini-tab آنالیز شد. نتایج تفاوت معنی داری بین ویژگی های حسی شیر شاهد با شیر غنی شده با نانوحامل ها (۰۵/۰>P) مشاهده نشد. کمترین اندازه ذرات و شاخص بس پاشیدگی در پوشش نانوحامل های با ترکیبات محافظ سرما، به ترتیب، ۸۲/۳۲۰ و ۲۶/۰ تا ۳۱/۰ بدست آمد. پتانسیل زتا ، ۰۳/۶- گزارش شد. با استفاده از غنی سازی شیر با نانوحاملهای حاوی زیگزانتین، علاوه بر سلامت بینایی و پوست می توان مشکلات مربوط به کمبود افزودنیهای طبیعی مفید و عدم حلالیت فراورده غذایی را رفع نمود.
دوره ۱۴، شماره ۶۷ - ( ۶-۱۳۹۶ )
چکیده
چکیده
هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر درصدهای مختلف چربی شامل مقادیر ۱۰۰% گلیسرول دی استئارات (GDS)، ۱۰۰% گلیسرول مونو استئارات (GMS)، ۱۰۰% اسید استئاریک (SA) و ترکیب چربی ها شامل ۵۰:۵۰ GDS:GMS، ۵۰:۵۰ GDS:SA و ۵۰:۵۰ SA:GMS بر خصوصیات فیزیکوشیمیایی نانوحامل های لیپیدی جامد فیکوسیانین بود. استفاده از گلیسرول دی استئارات به دلیل ساختار متفاوت و دارا بودن یک شبکه لیپیدی نامنظم از کارایی درون پوشانی بهتری در مقایسه با دو چریی دیگر برخوردار بود. کمترین اندازه ذرات، بیشترین پتانسیل زتا و کمترین شاخص چندبس پاشیدگی به ترتیب مربوط به فرمولاسیون های حاوی ۱۰۰% GMS ، ۵۰:۵۰ GMS+SA و ۱۰۰% GDS بود. GDS در مقایسه با سایر لیپیدها از پایداری بهتری برخوردار بود و کمترین میزان رسوب دهی و چسبندگی به ذرات در آن مشاهده شد. کارایی درون پوشانی در فرمولاسیونهای بدست آمده در محدوده ۸۰/۳۹ تا ۳۸/۶۲ درصد بود. به منظور بررسی ویژگیهای مرفولوژیکی، ارزیابی رفتارهای حرارتی و ساختارهای شیمیایی موجود در نانوذرات لیپیدی از دستگاههای TEM، DSC و FTIR استفاده شد. نتایج نشان داد فیکوسیانین به دلیل دارا بودن ویژگیهای امولسیفایری مناسب میتواند در سیستم های نانولیپیدی نانوپوشانی شود. در این میان فیکوسیانین نانوپوشانی شده با GDS به دلیل ویژگیهای فیزیکوشیمیایی و ساختاری متفاوت در مقایسه با GMS و SA، از پایداری بهتری برخوردار بود و کمترین تغییرات در اندازه ذرات، پتانسیل زتا و شاخص چندبس پاشیدگی مشاهده شد.
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۱ )
چکیده
هدف: در این مطالعه اثر ضد دردی کورکومین در موشهای صحرایی دیابتی در دو آزمون فرمالین و غوطهور کردن دم در آب داغ بررسی شد.
مواد و روشها: موشهای صحرایی به شش گروه کنترل، کنترل تحت تیمار با کورکومین، دیابتی، دیابتی دریافت کننده سدیم سالیسیلات، و دو گروه دیابتی تحت تیمار با کورکومین (۱۰ و ۵۰ میلیگرم بر کیلوگرم) تقسیم شدند. کورکومین ۷ روز پس از تزریق استرپتوزوتوسین بهمدت ۵ هفته تجویز شد.
نتایج: تیمار با کورکومین در دوز بالا موجب کاهش معنیدار در نمرات درد موشهای دیابتی در مقایسه با گروه دیابتی در دو مرحله حاد و مزمن آزمون فرمالین شد (۰۵/۰P<). تزریق سدیم سالیسیلات نیز موجب کاهش معنیدار درد در مرحله مزمن آزمون فرمالین شد (۰۵/۰P<). به علاوه؛ در گروه دیابتی یک کاهش معنیدار در مدت زمان تأخیر در بیرون کشیدن دم در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد (۰۱/۰P<) و تیمار موشهای دیابتی با کورکومین در دوز بالا موجب افزایش معنیدار این زمان تأخیر در مقایسه با گروه دیابتی شد (۰۵/۰P<). همچنین موشهای دیابتی افزایش معنیداری را در سطح سرمی مالون دی آلدئید (۰۱/۰>P) نشان دادند و تیمار با کورکومین در دوز بالا میزان مالون دی آلدئید را بهصورت معنیدار کاهش داد (۰۵/۰>P).
نتیجهگیری: تجویز کورکومین موجب کاهش شدت احساس درد در دو مرحله حاد و مزمن آزمون فرمالین در موشهای دیابتی میشود و آستانه درد حرارتی را افزایش میدهد و بخشی از آثار سودمند آن از طریق کاهش پراکسیداسیون لیپیدی اعمال میشود.
دوره ۱۵، شماره ۸۱ - ( ۸-۱۳۹۷ )
چکیده
پلیفنلها از جمله ترکیبات حساس به شرایط محیطی میباشند با این وجود دارای ویژگی نوتراسوتیکال میباشند، از این رو طراحی سیستمهای رسانش هدفمند با رهایش کنترل شده در کنار حفظ این ترکیبات از طریق سیتمهای ریزپوشانی، یکی از راهکارهای مناسب جهت به حداقل رساندن این معایب میباشد. در این پژوهش، گلیسرول مونو استئارات، روغن سویا و اسید لینولئیک به عنوان دیواره نانوذره، لسیتین به عنوان امولسیفایر و پودر عصاره برگ زیتون (واریته اسپانیایی و خرمآبادی) به عنوان هسته نانوحامل انتخاب شد. در این روش نانوحاملها از طریق تکنیک روش انتشار امولسیون تغییر یافته (emulsification–diffusion) تهیه و آماده شدند و ویژگیهای اندازه ذرات، پتانسیل زتا و اندیس پراکندگی ذرات و ویژگیهای حرارتی ارزیابی شدند. نتایج حاصل از بهینهسازی استخراج نشان داد عصاره حاصل از مخلوط اتانول و آب (۷۰:۳۰)، بالاترین میزان پلی فنل (اولئوروپئین) را دارا بود. نتایج حاصل از پراکندگی نور ذرات نشان داد که فرمول ۰۵/۰ گرم پودر عصاره، کمترین میانگین (۹/۱۲۱ نانومتر) و میزان پراکندگی اندازه ذرات (۱۵۳/۰) را داشت. همچنین نتایج حاصل از زتاسایزر نشان داد که فرمول بهینه حاصل (کد ۱) دارای پتانسیل زتا با مقدار ۳/۴۳- میلیولت میباشد که نمایانگر پایداری فیزیکی نانوذره حاصل میباشد. در بررسی ارزیابی حرارتی تیمارها مشخص که اولئوروپئین در ترکیب با مواد لیپیدی موجود در نانوحامل، خواص حرارتی نانوحامل را تغییر داده است.
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۲ )
چکیده
هدف: یافته های ناهمسویی در مورد ارتباط جنسیت نوزاد با سطح لیپیدهای خون بند ناف وجود دارد. بنابراین این مطالعه با هدف مقایسه سطح لیپیدها و آپولیپوپروتئین B-۱۰۰ خون بند ناف نوزادان دختر و پسر و ارزیابی تأثیر این عوامل بر شاخص های آنتروپومتریک نوزاد انجام شد. مواد و روشها: این مطالعه مقطعی تحلیلی روی ۷۵ نوزاد سالم و سر موعد به دنیا آمده (۴۱ نوزاد دختر و ۳۴ نوزاد پسر) انجام شد. بلافاصله بعد از زایمان، ۵ سیسی خون از بند ناف گرفته شد و در همان روز برای اندازه گیری سطح لیپیدها و لیپوپروتئین B-۱۰۰ مورد سنجش قرار گرفت. همچنین شاخص های آنتروپومتریک نوزادان اندازهگیری و ثبت شد. از آزمون T مستقل برای مقایسه میانگینها در دو گروه استفاده شد و ارتباط بین لیپیدهای خون بند ناف با شاخصهای آنتروپومتریک با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تعیین شد. نتایج: سطوح LDL کلسترول، HDL کلسترول و کلسترول تام خون بند ناف نوزادان دختر در مقایسه با نوزادان پسر بالاتر بود، در حالی که سطح آپولیپوپروتئین B-۱۰۰ و تری گلیسرید در نوزادان پسر بیشتر از نوزادان دختر بود؛ اما این تفاوتها از نظر آماری معنیدار نبود. در نوزادان دختر یک ارتباط منفی و معنیدار بین سطح تری گلیسرید خون بند ناف و دور سر (۰۳۸/۰ =P) وجود داشت. در نوزادان پسر بین سطح لیپیدها با شاخص های آنتروپومتریک ارتباط معنیداری یافت نشد. نتیجهگیری: جنسیت تأثیری بر سطح لیپیدها و آپولیپوپروتئین B-۱۰۰ خون بند ناف نوزاد نداشت. همچنین این مطالعه نشان داد یک ارتباط منفی معنی دار بین تری گلیسرید و دورسر نوزادان دختر وجود دارد.
دوره ۱۸، شماره ۱۱۰ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
در سال ۱۳۹۷ آزمایشی به منظور بررسی تیمار تلفیقی گاماآمینوبوتیریک اسید و واکس کارنوبا روی انبارمانی پسته تر بر پایه فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل پوشش¬های خوراکی در ۵ سطح شامل؛ شاهد (آب مقطر)، گاماآمینوبوتیریک اسید ۱۰ میلی¬مولار (G۱۰)، یک درصد کارنوبا به همراه گاماآمینوبوتیریک اسید ۱۰ میلی¬مولار (C۱G۱۰)، دو درصد کارنوبا به همراه گاماآمینوبوتیریک اسید ۱۰ میلی¬مولار (C۲G۱۰) و سه درصد کارنوبا به همراه گاماآمینوبوتیریک اسید ۱۰ میلی¬مولار (C۳G۱۰) و زمان انبارمانی در دو سطح (۲۵ و ۵۰ روز) بود. نتایج نشان داد در طی انبارمانی اکثر ویژگیهای کمی و کیفی از جمله سفتی پوست و مغز ( از ۴ تا ۸ درصد در تیمارهای مختلف برای سفتی پوست و از ۷ تا ۱۹ درصد در تیمارهای مختلف برای سفتی مغز)، درصد رطوبت پوست ( از ۱ تا ۲ درصد)، کلروفیل کل مغز (از ۱۱ تا ۳۴ درصد برای تیمارهای مختلف)، عطر (از ۳ تا ۳۰ درصد) و طعم (۷ درصد کاهش در روز ۵۰ام انبارمانی) روند نزولی نشان داد. در طی زمان انبارداری کارتنوئید مغز (از ۵ تا ۲۲ درصد) ترکیبات فنلی کل مغز (از ۳۵ تا ۴۴ درصد)، فلاونوئید مغز (از ۸ تا ۳۲ درصد)، لیپید مغز(از ۳۱ تا ۶۵ درصد)، فعالیت آنتی اکسیدانتی (از ۲ تا ۴ درصد) روند صعودی داشتند. به نظر میرسد تیمار C۱G۱۰ در بین تیمارهای کابردی قادر به حفظ اکثر ویژگیهای کمی و کیفی پسته تر احمدآقایی تا ۵۰ روز انبارمانی میباشد.
دوره ۱۸، شماره ۱۱۱ - ( ۲-۱۴۰۰ )
چکیده
روش ته نشینی ضد حلال، یکی از روشهای مطلوب تولید نانوذرات کلوئیدی از ترکیبات غذایی است. هدف از این مطالعه، تولید نانوذرات جامد کلوئیدی بر پایه موم زنبور عسل و موم استخراجی از بره موم به روش ته نشینی ضد حلال است. به این منظور، اثر عوامل مختلف شامل نوع حلال (اتانول مطلق و ایزوپروپانول)، نوع امولسیفایر (پلیسوربات ۸۰، کازئینات سدیم و مخلوط ۱ به ۱ آنها) و نوع ماده لیپیدی (موم و موم استخراجی از بره موم) بر پارامترهای اندازه ذرات، شاخص پراکندگی ذرات و راندمان تولید آنها به روش ته نشینی ضد حلال مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس نتایج حاصل، کمترین اندازه ذرات متعلق به حلال اتانول مطلق (۲۰۵ نانومتر) و امولسیفایر کازئینات سدیم (۱۹۲ نانومتر) میباشد. نوع امولسیفایر به صورت خطی و نوع امولسیفایر/ نوع حلال به صورت اثر متقابل بر شاخص پراکندگی ذرات اثر معنیداری (۰۵/۰ p<) داشتند. شاخص پراکندگی ذرات تهیه شده در هر دو نوع موم کمتر از ۲۱/۰ و در حد مطلوب بود. نتایج حاصل از راندمان تولید ذرات نشان دادند که استفاده از مخلوط امولسیفایرها، حلال اتانول و موم بیشترین راندمان تولید (به ترتیب ۹۲، ۹۳ و ۹۰ درصد) را دارا هستند. مطابق نتایج حاصل از اثر متقابل عوامل بر راندمان تولید، مخلوط امولسیفایرها فارغ از نوع حلال و نوع موم مورد استفاده، بالاترین راندمان را نشان داد. همچنین، نانو ذرات موم تهیه شده با استفاده از حلال اتانول (حدود ۵/۹۱ درصد)، بیشترین راندمان تولید را نسبت به ذرات تولید شده از هر دو نوع موم با حلال ایزوپروپانول دارند. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که روش ته نشینی ضد حلال میتواند به عنوان یک روش کارآمد برای تولید نانوذرات جامد لیپیدی مورد استفاده قرار گیرد. همچنین مشخص گردید که موم و موم استخراجی از بره موم از پتانسیل خوبی برای تهیه نانوذرات لیپیدی برخوردار هستند.
دوره ۱۸، شماره ۱۱۶ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده
حاملهای لیپیدی نانوساختار (NLC) حاملهای قوی برای ترکیبات چربیدوست هستند. در این تحقیق، محلول مالتودکسترینNLC: (۶:۱۰) در دمای ورودی ۱۱۰ یا ۱۸۰ درجه سلسیوس و سرعت جریان خوراک ۵ یا ۱۵ میلیلیتر در دقیقه توسط خشککن پاششی خشک شده و ویژگیهای پودرها مورد ارزیابی قرار گرفت. تصاویر به دست آمده از میکروسکوپ الکترونی روبشی نشان داد که پودر تولید شده از ذرات کروی شکل توخالی با سطوح صاف تشکیل شدهاند. بیشینه بازده تولید پودر حدود ۶۶ درصد بود. اندازه ذرات NLC پس از حل کردن مجدد پودرهای بهدست آمده افزایش یافت ]از ۳/۵۷ نانومتر (در بزرگترین اندازه قبل از خشک کردن) به ۷/۹۳ نانومتر (در بزرگترین اندازه بعد از خشک کردن)[، اما در تمام تیمارها کمتر از حد اندازه قابل قبول سیستمهای NLC بود. اندازهگیری شاخصهای جریانپذیری مانند شاخص تراکمپذیری (متوسط ۲۱/۱۶)، نسبت هاوسنر (متوسط ۲۰/۱) و زاویه قرار (۳۱ تا ۴۲ درجه) نشان داد که نمونهها به عنوان پودرهایی با قابلیت جریانپذیری خوب دستهبندی میشوند. نتایج این مطالعه نشان داد که سیستمهای NLC را میتوان با استفاده از ماده مالتودکسترین به عنوان ماده کمکی بدون هیچ گونه تغییر شدید در اندازه ذرات، با خشککن پاششی خشک کرد.
دوره ۱۸، شماره ۱۱۷ - ( ۸-۱۴۰۰ )
چکیده
چکیده در این پژوهش از نانوذرات لیپیدی جامد ( ( SLNو حاملهای لیپیدی نانوساختار ( ( NLCبه منظور انکپسولاسیون کورکومین و رفع معضلات مربوط به کاربرد این ترکیب در حوزه صنایع غذایی استفاد گردید. تاثیر نسبت لیپیدها، نوع نانوحامل (SLN و NLC) و بارگذاری کورکومین بر ویژگیهای نانوحامل-های تولیدی مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس نتایج بدست آمده به دلیل ساختار فیزیکی حجیم کورکومین و همچنین افزایش ویسکوزیته فاز پراکنده در حضور مادهی مؤثره، بارگذاری کورکومین در نانوحاملها باعث افزایش معنیدار در اندازه ذرات و شاخص بسپاشیدگی شد. نتایج آنالیز آماری نشان داد که نسبت لیپیدها، نوع نانوحامل (SLN و NLC) و بارگذاری کورکومین تاثیر معنیداری بر اندازهی ذرات دارند (p<۰/۰۵). نتایج حاصل از کالریمتری روبشی افتراقی نشان داد که کورکومین بدون هیچ گونه برهمکنشی با سایر اجزا در ساختار نانوحامل ها به دام افتاده است. بطور کلی با توجه به بررسی تأثیرات کمی و کیفی متغیرها، غلظت ۵% گلیسرول دی استئارات و ۲۵/۰ کورکومین به عنوان شرایط بهینه برای تولید لیپید نانوساختار و نانوذرات لیپیدی انتخاب شد.
دوره ۱۹، شماره ۱۳۰ - ( ۹-۱۴۰۱ )
چکیده
نانوذرات لیپیدی جامد یکی از سیستم های انتقال کاربردی است که در سال های اخیر جهت دورن پوشانی مواد فعال زیستی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. یکی از خصوصیات فیزیکوشیمیایی مهم این نانوحامل ها اندازه ذرات است که بسیار تحت تاثیر فرمولاسیون و فرایند تولید آنها قرار می گیرد. شرایط نامناسب فرایند تولید نانوحامل ها در مرحله پیش امولسیون و امولسیون اصلی باعث ایجاد اندازه ذرات نامناسب و همچنین ناپایداری امولسیون و تشکیل ژل می گردد. بنابراین در این پژوهش فرایند تولید نانوذرات لیپیدی جامد تولید شده با دو لیپید کمپریتول و پریسیرول به صورت جداگانه با روش هموژنیزاسیون گرم بررسی و بهینه سازی شد. بدین جهت پارامترهای فرایند مانند زمان همزنی با استفاده از همزن دور بالا جهت تهیه پیش امولسیون و همچنین شدت میدان نوسان و زمان اعمال فراصوت بر پیش امولسیون جهت دستیابی به کوچک ترین اندازه ذرات نانوحامل ها مورد بررسی قرار گرفت. در تهیه پیش امولسیون، کوچک ترین اندازه ذره در زمان ۱۸۰ ثانیه ودور همزن ۱۶۰۰۰ دور در دقیقه در نانوذرات پرسیرول (nm) ۳± ۳۷۳ و در نانوذرات کمپریتول (nm) ۴± ۶۱۹ بود. همچنین در تهیه امولسیون نهایی میدان نوسان ۴۰٪ و زمان ۳ دقیقه کوچک ترین اندازه نانوذرات لیپیدی جامد پریسیول ((nm) ۲± ۲۵۹) و نانوذرات لیپیدی جامد کمپریتول ((nm) ۵± ۳۹۷) را ایجاد کرد. سپس خصوصیاتی مانند پراکندگی اندازه ذرات، پتانسیل زتا و مشاهدات بصری نانوحامل های تولید شده در شرایط بهینه تولید، بررسی شد. نتایج نشان داد که نانوذرات لیپیدی جامد پریسیرول علاوه بر اندازه ذرات کوچک تر دارای پتانسیل زتای بالاتری ( mV۶۰/۰ ± ۳۰/۱۲-) در مقایسه با نانوحامل کمپریتول ( mV۱۷/۰± ۹۷/۸-) بود. اما پراکندگی اندازه ذرات هر دو نانوحامل تفاوت معنی داری نداشت. همچنین مشاهدات بصری هر دو نانوحامل در پایان زمان نگهداری هیچ گونه ناپایداری را نشان نداد.
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
اهداف: آلودگی محیط زیست و مواجهه با فلزات سمی مانند سرب موجب بیماریهای مزمن و بدخیم میشود و دارای عوارض قابل ملاحظهای شامل سرطانزایی، ایمونوتوکسیسیتی و مسمومیت عصبی است. هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثر محافظتی روغن فرار میخک و ویتامین C بر سمیت ناشی از تجمع سرب در تخم بلدرچین بود.
مواد و روشها: پژوهش کارآزمایی بالینی حاضر روی ۳۶۰ قطعه جوجه بلدرچین در سالن پرورش طیور دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهرکرد در سال ۱۳۹۵ انجام گرفت. بلدرچینها بهصورت تصادفی به ۶ گروه با جیرههای غذایی مختلف تقسیم شدند. پس از انجام مداخله، در ۴۲روزگی از هر گروه ۵ تخم بلدرچین جمعآوری شد. برای تعیین میزان تجمع بافتی سرب در تخم بلدرچین از دستگاه جذب اتمی استفاده شد و سنجش میزان پراکسیداسیون چربیها با آزمایش ترکیبات واکنشگر تیوباربیتوریکاسید (TBARS) و اندازهگیری مالوندیآلدئید صورت گرفت. دادهها با نرمافزار GraphPad Prism ۵ و از طریق آزمون تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی تحلیل شدند.
یافتهها: میانگین تجمع سرب در تخم بلدرچین در گروه دریافتکننده سرب و اسانس میخک به طور معنیداری نسبت به گروه دریافتکننده سرب کمتر بود (۰۵/۰p<)، همچنین میانگین غلظت مالوندیآلدئید در گروه دریافتکننده سرب بهتنهایی بهطور معنیداری بیشتر از دو گروه دریافتکننده سرب بههمراه اسانس میخک یا ویتامین C بود (۰۵/۰p<).
نتیجهگیری: استفاده از اسانس میخک در جیره بلدرچین، اثر محافظتی بیشتری نسبت به ویتامین C، بر سمیت ناشی از تجمع سرب در تخم بلدرچین دارد.
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده
اهدف: ارتباط بین میزان بالای چربی خون و القای برخی بیماریها، نشاندهنده اثر هایپرلیپیدمیا و مخصوصاً هایپرکلسترولمیا روی سیستم ایمنی، پاسخ التهابی و ترشح سایتوکینها است. این اثربخشی بهخاطر تغییر ترکیب کلسترول در غشای سلولی و سیتوپلاسم ماکروفاژها میباشد که سبب مختلکردن مسیر سیگنالی لازم برای پاسخ ایمنی ذاتی است. هدف از این تحقیق بررسی اثر هایپرکلسترولمیا روی خصوصیات فنوتیپی سلولهای T و بیان نشانگرهای فعالسازی مرتبط با آن بود.
مواد و روشها: در تحقیق تجربی حاضر مقدار ۳میلیلیتر خون وریدی از ۳۰ فرد بیمار هایپرکلسترولمیا و ۳۰ فرد سالم گرفته شد. پراکنش نشانگرهای فعالسازی با روش ایمونوفنوتایپینگ و با استفاده از آنتیبادیهای ضدCD۲۵، CD۶۹، CD۴ و CD۸ مورد ارزیابی قرار گرفت. آزمون آماری T مستقل به کار رفت و در نهایت خروجی دادهها با نرمافزارهای ۱۰ Flow Jo و ۱۶ SPSS آنالیز شد.
یافتهها: بررسی نشانگرهای فعالسازی روی سلولهای T بیماران هایپرکلسترولمیا نشان داد که بیان ماکر CD۲۵ روی سلولهای T CD۸+ و CD۴+ بهطور معناداری بهترتیب به میزان ۰/۸ و ۲% و بیان نشانگر CD۶۹ روی سلولهای T CD۸+ و CD۴+ بهطور معناداری به میزان ۱/۹۲ و ۲/۱۲% کاهش یافت (۰۵/۰>p).
نتیجهگیری: تغییر خصوصیات فنوتیپی سلولهای T و کاهش بیان نشانگرهای فعالسازی در شرایط با کلسترول بالا ممکن است سبب تضعیف سیستم ایمنی بدن در بیماران هایپرلیپیدمیا شود.